💢 جنگ جهانی سوم و ماجرای «گردان حرمله» -۲ ۵) عجیب بود، ولی برخی سیاستمداران رقیب که به بهانه انتخابات ۱۳۸۸، در حد پدر کشتگی با هم درگیر شدند و هزینه هنگفتی را برای کشور رقم زدند، حالا درباره عدم حمایت از مقاومت منطقه، همنوا شده بودند! چنان که یک دولتمرد ارشد گفت "طرفین جنگ سوریه در زمین آمریکا یازی می کنند و سلاح شان را آمریکا تامین می کند"! او حاضر نشد برای حمایت از سوریه در برابر جنگی که هدفش ایران بود، به دمشق برود، یا یکی از همکارانش را اعزام کند. (هم او بعدها که شهدای مدافع حرم مایه آبرو شدند، در یادواره شهدای مدافع حرم در آمل سخنرانی کرد!). همزمان، برخی سران طیف مدعی اصلاحات و اعتدال که سابقه فتنه ۸۸ و شعار صهیونیستی "نه غزه، نه لبنان" را داشتند، مدافعان حرم را می نواختند و به تقلید از غرب، سوریه را متهم می کردند. ۶) در چنین شرایط دشواری، سردار "حسین همدانی" در میانه سال ۱۳۹۰ به سوریه رفت؛ کشوری که ۷۰ درصد خاکش به اشغال مزدوران نیابتی غرب در آمده، و پایتختش در آستانه سقوط بود. او چند بار تا مرز شهادت و اسارت پیش رفت، اما تقدیر بر آن بود که پیش از شهادت، سرنوشت جنگی را که هنری کیسینجر و موشه یعلون (وزیر جنگ اسرائیل) "جنگ جهانی سوم" می نامیدند، برگرداند. باقی داستان را به نقل از کتاب "خداحافظ سالار" -از زبان همسر شهید همدانی و دیگران- بخوانید: - حاج‌ قاسم، چند محافظ و چند خودروی اسکورت برای محافظت قرار داد، ولی حاج‌ آقا همه رو پیچونده و کار خودش رو فقط با ابوحاتم، انجام میده. - (شهید همدانی:) هر روز توی کوچه‌ های دمشق، صدای گریهٔ بچه ‌هایی میاد که تازه یتیم شدن، یا مادرشون رو مسلحین به اسارت بردن. به آقای بشار اسد گفتم به مردمت اعتماد کن و درِ اسلحه‌ خونه ‌ها رو، به روشون باز کن، بذار خودشون با دشمنشون بجنگن، ارتش که به تنهایی توان جنگیدن رو نداره. - حاج ‌قاسم، آخرین بار که سری به ما زد، سربسته درباره اهمیت کار حسین توضیح داد: «ما تو جنگ خودمون به معنی واقعی فرماندهی می ‌کردیم؛ یه لشکر پشت سرمون بود. اما تو سوریه خیلی متفاوته، فرماندهی که نیرو نداشته باشه و تو دیار غربت باشه، فقط خدا از غربتش خبر داره". - "چرا توی سوریه، یه حزب ‌الله دیگه درست نمی ‌کنین؟ نکنه مثل جوونای حزب ‌الله ندارین؟». ابوحاتم، انگار که بهش برخورده باشد، پاسخ داد: «چرا داریم، ولی تا امروز یکی مثل سردار متوسلیان نداشتیم، که شکر خدا با اومدن ابووهب (سردار همدانی) مشکلمون داره حل می ‌شه". - سید حسن نصرالله به حاج ‌آقا خیلی علاقه داره. در اولین دیدار به ایشون گفته بود: "تا به حال همدیگر رو ندیدیم، امّا خیلی وقته که شما رو می ‌شناسم. شما سردار امام خامنه‌ ای هستین و من سرباز ایشون. رزمندگان مقاومت، فرمانده جا افتاده و ریش سفیدی مثل شما رو کم داشتند". - ظرف ۳ سال، ۱۵۰ هزار نیروی داوطلب مردمی را سازماندهی کرد و آموزش داد. حتّی پای مدافعان حرم از افغانستان و پاکستان و عراق را به سوریه باز کرد. - می گفت "دلم برا جوونای مسلحی که فکر می ‌کنن در راه خدا جهاد می ‌کنن، می ‌سوزه. از توی همین خونه‌ ها ما رو می ‌زنن، اما راه برگشت رو براشون بسته نمی ‌بینم". شعار نمی ‌داد، اما هضمش حتی برای من که سال‌ ها با او زندگی ‌کردم، دشوار بود. - می گفت: "هر روز چندین جنایت اتفاق می ‌افته. حالا من کُنج عافیت رو انتخاب کنم و برگردم؟ این سرهای از بدن جدا، زن و بچه نداشتن؟ به خدا قسم اگر این اتفاق تو قلب آمریکا هم می‌ افتاد، تکلیف می ‌دونستم برای دفاع از مردم بی‌ گناه، کاری بکنم... می ‌دونید اینا کی ان؟ باقی مونده‌ لشکر عمر سعدن! اسم گردان تک‌ تیرانداز شون رو هم گذاشتن، گردان حرمله"... ۷) اندکی توقف کنید! این چند خط از کتاب، خودش یک روضه مصیبت است: خبرِ وهب (پسر سردار همدانی) که از تهران آمده بود، یک خبر سیاسی بود. گفت «دیروز، یک مجادلهٔ بد و غیر اخلاقی بین رئیس ‌جمهور و رئیس مجلس، توی مجلس درگرفت". اشاره ای سربسته به ماجرای استیضاح وزیر رفاه در بهمن ماه ۱۳۹۱ که میوه اش را غربگرایان در خرداد سال ۱۳۹۲ چیدند. حسین همدانی، در چنان دوره دشواری، سرگرم مهار جنگ پیچبده دشمن بود. 💢 ادامه دارد @jahadetabeen8