✍️ سید مهدی مرتضوی بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 خداوند ما را متفاوت اما در كنار هم آفريده. اين تفاوتها باعث مي‌شود در فهمها و و به تبع آن در انتخابهاي‌مان با يكديگر پيدا كنيم. 🔹 برخي اين اختلافات را بهانه دشمني و نفرت و نسبت به يكديگر مي‌كنند. 🔹 يا پلوراليستها ريشه اين دشمني‌ها را در اعتقاد و ايمان مومنان مي‌دانند، پس به مومنان توصيه مي‌كنند دست از برداشته و دين و مذهب و انديشه خود را حق مطلق نپنداشته و براي ساير مكاتب و انديشه‌ها نيز سهمي از حقيقت قائل شوند. در گامي بلندتر حتي از مومنان خواسته مي‌شود دست از نيز برداشته و آماده باشند كه اگر روزي بطلان باورهاي ديني‌شان اثبات شد دست از آنها بردارند. در گامي نهايي، حقيقت را غير قابل شناخت دانسته و انتخاب دين و باورها و نحوه زندگي را امري سليقه‌اي مي‌دانند. بر اساس اين مبنا، انسانها يكديگر را و نخواهند كرد و سفره تكفير و دشمني و نفرت بر سر اختلافات ديني و اعتقادي برچيده خواهد شد. 🔹 آيا راهي وجود دارد كه مومنان، نسبت به حقانيت باورهاي اساسي و كلان خود داشته باشند اما نسبت به غير مومنان، نگاهي توهين‌آميز و نداشته و بتوانند با وجود اختلاف در مهمترين عقايد، با اكثريت انسانهاي غير مومن، همزيستي مسالمت‌آميز و دوستانه و داشته باشند و شريك شادي و غم آنها شوند؟ 🔹 آيا مي‌شود مومن بود و بدون آنكه به دام كثرت‌گرايي افتاد، براي غير مومنان،‌ انساني قائل بود و آنها را قضاوت و سرزنش نكرد؟ 🔹 بر اساس تعاليم قرآن و اهلبيت، منشأ بددلي مومنان نسبت به غير مومنان يا مومناني كه در مراتب پايين‌تر ايمان هستند و در برخي عقايد يا رفتارها با آنها اختلاف دارند، آنها نيست. منشأ اين بددلي‌ها دو امر ديگر است: 🔹 يكي از عوامل بددلي، است. مومناني كه گرفتار عجب و خودپسندي هستند، به ايمان و عبادت خود غره شده و با نگاهي تحقير‌آميز و سرزنشگرانه به كساني كه در ايمان و عبادت از آنها پايين‌تر هستند نگاه مي‌كنند. در حالي كه بر اساس تعاليم ديني، عجب در تعارض اساسي با ايمان و نابود‌كننده آن است. سيئه تسؤوك خير من حسنه تعجبك: گناهي كه انسان را شرمنده كند از كار خوبي كه انسان را به عجب بيندازد بهتر است. 🔹 عامل ديگري كه سبب بددلي انسانها نسبت به يكديگر مي‌شود ناديده گرفتن اراده حكيمانه خداوند در انسانهاست. بديهي است كه خلقت متفاوت انسانها،‌ زمينه‌ساز اختلاف آنها در فهم حقيقت خواهد بود. 🔹 اين گونه از بددلي اختصاصي به مومنان ندارد و ردپاي آن را در همه مسلكهاي ايماني و علمي و اجتماعي مي‌توان ديد. 🔹 بسياري از انسانها گرفتار نگاه حصرگرايانه هستند. پيشفرض اين نگاه حصرگرايانه آن است كه شناخت حق براي همگان آسان است. نتيجه اين ديدگاه آن است كه هر كس مانند من مي‌انديشد و مانند من زندگي مي‌كند مومن يا خوب است و هر كس متفاوت با من است، با حق عناد دارد و انساني بد يا كافر است. بر اساس اين ديدگاه، اختلاف انسانها در فهم، به رسميت شناخته نمي‌شود و انسانها به دو دسته و تقسيم مي‌شوند. 🔹 پذيرش اختلاف انسانها در فهم به معناي غلتيدن به دامن پلوراليسم نيست. زيرا بر مبناي پلوراليسم، شناخت حق براي هيچكس ميسر نيست و سخن گفتن از كفر و ايمان بي‌معني است. 🔹 بر اساس اين ديدگاه، مومنان در شناخت حق مصيب هستند اما بايد بدانند كه ممكن است شناخت همان حق، براي برخي ديگر دشوار يا دست‌ نيافتني باشد. البته در كنار اين دو گروه، اندكي از انسانها نيز هستند كه حق را شناخته و آگاهانه به آن كفر مي‌ورزند. 🔹 آيا مومنان مي‌توانند جزم‌انديش بوده و به حقانيت عقيده خود يقين داشته باشند اما با نگاهي همدلانه به بسياري از انسانهاي ديگر كه با آنها اختلاف عقيده و عمل دارند بنگرند؟ و حتي اگر عقيده آنها را باطل و رفتار آنها را غلط مي‌دانند و در فرصتهاي مناسب نيز آن باورها و رفتارها را نقد مي‌كنند، خود آنها را دوست بدارند و براي آنها كرامت و احترام قائل باشند؟ در سوگ آنها بي‌تفاوت نباشند و با نگاهي همدلانه به دوستداران چنين بزرگاني تسليت بگويند؟ 🔹 پاسخ كثرت‌گراياني كه دغدغه اخلاق دارند و نگران كرامت انسانها هستند به پرسش بالا، خير است. پاسخ شما چيست؟ از طريق لينك زير مي‌توانيد به كانال يادداشتها بپيونديد