از رونق افتادن بت‌پرستي بعد از جريان ابراهيم(عليه السلام) بعد از جريان حضرت ابراهيم ديگر مسئله بت‌پرستي در خاورميانه خريدار نداشت؛ هر كه بود، بالأخره اگر وجود مبارك موساي كليم بود، همان راه را ادامه داد؛ عيساي مسيح بود، همان راه را ادامه داد. آن رونقي كه بت‌پرستي قبل از جريان ﴿يا نارُ كُوني‌ بَرْداً وَ سَلاماً﴾ داشت، آن رونق را كلاً از دست داد. مسئله نوح(سلام الله عليه) اين‌طور نبود، او گرفتار بتكده‌ها و بت‌هاي فراوان بود؛ اين «نَسر», اين «يغوث», اين «يعوق»، اين «وَدْ» كه در سوره مباركه «نوح»[34] و امثال «نوح» نامي از اين بت‌هاي پنج شش‌گانه مطرح است، همه بت‌هاي بتكده‌هاي عصر نوح بود. اين‌قدر مسئله «وَدْ» مطرح بود تا زمان اسلام كه در جاهليّت در همان حجاز كه «عمربن‌عبدود» يكي از نام‌آوران صحنه بود «وَدْ» يعني بت, همان‌طوري كه ما «عبدالله» داريم, «عبدالكريم» داريم, «عبدالخالق» داريم, «عبدالمنعم» داريم, «عبدالباسط» داريم آنها هم «عبدود», «عبديعوق», «عبديغوث» و مانند آن داشتند. 🟢در «عمربن‌عبدود»، «وَدْ» نام همين بتي بود كه در زمان نوح(سلام الله عليه) از آن قرآن كريم نام مي‌برد كه «نَسر» و «يغوث» و «وَدْ» و مانند آن بودند و اين ابراهيم(سلام الله عليه) كه «خليل من همه بت‌هاي آزري بشكست» كاري كرد كه از آن به بعد ديگر رنگ و ارزشی براي بت‌پرستي در خاورميانه نبود، مگر اعراب جاهلي كه هنوز هم كه هنوز است گرفتار آن خوي جاهليّت هستند. فرمود: ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ﴾[35]اين در سوره مباركه «انبياء» بود که آنها اين حرف را زدند و ما هم گفتيم: ﴿يا نارُ كُوني‌ بَرْداً وَ سَلاماً عَلي‌ إِبْراهيمَ ٭ وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرينَ ٭ وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَي الْأَرْضِ الَّتي‌ بارَكْنا فيها لِلْعالَمينَ﴾[36]كه در سوره مباركه «انبياء» گذشت.