ایام محرم سال ١٣٩٨ بود، به خاطر عشق و علاقه ای که به شهید عباس دانشگر داشتم، با خود عهد کردم که در دهه اول محرم هر شب سرمزارش بروم و دعا و قرآن بخوانم.
شب تاسوعا خسته بودم و سر مزار نرفتم.
همان شب عباس را در خواب دیدم، یک پیشانی بند مشکی بسته بود که کلمه یا حسین به رنگ قرمز بر آن نوشته شده بود.
به من گفت : امشب منتظرت بودم.
ناگاه از خواب پریدم بلند شدم وضو گرفتم، لباس پوشیدم و پیاده به سمت مزارش رفتم...
وقتی که رسیدم، پیشانی بندی را روی مزار دیدم.
شبیه همانی که در خواب دیده بودم...
✍🏻 کمیل حسنی دوست شهید مدافع حرم عباس دانشگر
📕 آخرین نماز در حلب صفحه ٨۶
🇮🇷 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
💗💗
@jahadishiri💗💗