🌸قرآن کریم
🌸ترجمه صفحه۳۰۱
🌸بنام خداوند بخشنده مهربان
وقتی گذشتند،موسی به خدمت گزارش گفت: غذای صبح گاهی ما را بیاور که از این سفرمان سختی و خستگیِ بسیار دیدیم۶۲
خدمتگزارش گفت: آیا ندانستی چون کنار آن سنگ جای گرفتیم،من ماهی را از یاد بردم و آن با وضعی شگفت انگیز راه خود را در دریا گرفت و رفت،و جز شیطان از خاطرم نبرد که آن را به یاد داشته باشم۶۳
موسی گفت: این همان است که ما در طلبش بودیم.پس با پی گرفتن جای پای خودبرگشتند۶۴
پس بنده ای از بندگان ما را یافتند که او را از نزد خود رحمتی داده و از پیشگاه خود دانشی ویژه به او آموخته بودیم.۶۵
موسی به او گفت: آیا من تو راپیروی کنم که از آنچه به تو آموخته اندمایه رشدی به من بیاموزی؟۶۶
گفت:تو هرگز نمی توانی بر همراهی من شکیبایی ورزی۶۷
و چگونه می توانی بر چیزی که به آن احاطه نداری شکیبایی ورزی؟۶۸
گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت، و هیچ فرمانی را از تو مخالفت نخواهم کرد۶۹
گفت:اگر دنبال من آمدی، از هیچ چیز از من مپرس تا خودم درباره آن با تو آغاز سخن کنم۷۰
پس هر دو به راه افتادند تا وقتی که در کشتی سوار شدند، او شکافی در کشتی ایجاد کرد. موسی گفت: آیا آن را شکافتی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ به راستی که کاری بسیار زشت کردی۷۱
گفت:آیا نگفتم که تو هرگز نمی توانی بر همراهی من شکیبایی ورزی؟۷۲
گفت: مرا بر آنچه از یاد بردم، مؤاخذه مکن و در کارم به من سخت مگیر۷۳
پس به راه افتادند تا به نوجوانی برخوردند؛ پس [بنده ما] او را کشت. موسی گفت: آیا شخص بی گناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کُشتی؟ به راستی که کاری بسیار ناپسند مرتکب شدی! (۷۴🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸