.
در دوره نخست وزیری رضا خان ، انگلستان برای جلوگیری از پیدایش و رشد نهضت های سوسیالیستی و اسلامی کاری کرد که ملوک الطوایفی توسط رضاخان در ایران از بین برود و دولت مرکزی به صورت متمرکز بر همه شئونات کشور حاکم شود. بالطبع امنیت در کشور با نیروی مسلح یک پارچه در سراسر کشور حاکم شد.
این مسئله محاسبات بسیاری از بزرگان و سیاستمداران را تغییر داد و آنها را دچار خطای محاسباتی نمود ، به طوری که افراد فرهیخته به تعریف از رضا خان پرداختند. مثلا اقبال لاهوری شعری در تعریف از رضا خان سرود و مصدق در مجلس از پادشاهی رضا خان تمجید کرد. ببینید:
«بنده برای حفظ خودم و خانه و کسان و خویشان خودم مشتاق و مایل هستم که شخص رئیسالوزراء رضاخان پهلوی زمامدار این مملکت باشد برای اینکه من یک نفر آدمی هستم که در این مملکت امنیت و آسایش میخواهم و درحقیقت از پرتوی وجود ایشان ما در ظرف این دو سه سال اینطور چیزها را داشتهایم و اوقاتمان صرف خیر عمومی و منافع عامه شده و هیچوقت ما در چیزهای خصوصی وارد نشدهایم و بحمدالله از برکت وجود ایشان خیالمان راحت شده و میخواهیم یک کارهای اساسی بکنیم این هم راجع به آقای رئیس الوزراء».
اما فقط یک نفر فهمید و آن مدرس بود.
امروز هم یک پرواز به بیروت و بلند کردن تصویر آن در مجلس!!! و احتمالا در آینده ساخت تمبر برای آن خیلی ها را دچار خطای محاسباطی کرده و خواهد کرد.