📚کتاب 🖌 نویسنده درباره کتاب: آزوئلا، پزشکی است که به دامان انقلاب مکزیک می افتد و از آنجا که پیشینۀ نویسندگی دارد، تحت تاثیر رویدادهای بزرگ میهنش، داستان هایی می نویسد. آغاز داستان: "به تو می گویم حیوان نیست! صدای پارس سگ را گوش بده! باید یک آدم باشد." زن به تیرگی سیرا چشم دوخت. مردی که به رسم سرخپوستان نشسته بود و غذا می خورد و بشقاب سفالی زمختی در دست راست و سه تکه تورتیلا در دست دیگر داشت؛ گفت: "اگر سربازها باشند چه؟" زن پاسخی نداد. همه حواسش به بیرون کلبه بود. سم ضربه اسبها در معدن سنگ نزدیکدست طنین انداز می شد. سگ دوباره بلندتر و خشمگین تر پارس کرد. "خب، دمتریو، فکر کنم بهتر بود قایم میشدی" 📖 در کتابخانه‌ی مجازی «جهانِ کتاب». هم اکنون بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59