📚کتاب
#داستانهای_اوالونا
🖌نویسنده
#ایزابل_آلنده
📝ترجمه
#علی_آذرنگ
درباره کتاب:
بلیزا کرپوسکولاریو در خانوادهای چنان
#تهیدست به دنیا آمده بود که حتی نامی نداشت روی بچههایش بگذارد. در سرزمینی ناسازگار چشم به جهان گشوده و پرورش یافته بود، که بعضی سالها در آن بارانهای سیلآسا میبارید و سیلاب دار و ندار مردم را با خود میبرد؛ اما سالهای دیگر حتی قطرهای باران نمیآمد و قرص خورشید چنان بزرگ میشد که افق را پر میکرد و زمین به بیابانی خشک بدل میشد. بلیزا، تا دوازده سالگی کار و هنری جز تحمّل گرسنگی و درماندگی دیرپای نداشت. تقدیرش چنین بود که در اثنای یک
#خشکسالی طولانی چهار برادر و خواهر کوچکترش را به خاک بسپارد؛ و وقتی که دانست پس از آنها نوبت خود اوست که بمیرد، تصمیم گرفت راه بیفتد رو به سوی دریا و دشتها را پشت سر بگذارد، تا شاید با سیر و سفر عفریت مرگ را بفریبد.
جهان کتاب 👇
https://eitaa.com/joinchat/1381761456C452427ae59