خبر از ضاحیه آمد،دل ما ریخت به هم اسب خونین همه ی قافله را ریخت به هم باز تکرار شب آتش و خاکستر آه چشمها منتظر صاحب انگشتر آه گرد و خاک ته گودال،خدا رحم کند رفته سید حسن از حال،خدا رحم کند باز افتاده زمین یک مه خورشید تبار ابر سنگین سیه پوش عزادار ببار کوه غمهاست که آوار شده بر دلها سر سپردیم به دوش همه ی محمل‌ها باز طوفان به سراغ دل نوح آمده است قومی از امت احمد به ستوه آمده است بر سر مأذنه ها آیه ی انا لله ذکر لا حول و لا قوه الا بالله شیر بیروت زجا خیز که گرگ آمده است هار صهیون سگ شیطان بزرگ آمده است چشم بیدار تو هیهات ز خواب راحت گوش دنیا به سکوت تو ندارد عادت چشم بیروت به دریا زده خون افشان است مشت کوبنده تر ،عکس العمل لبنان است عاقبت حصر صبوری علی می شکند هیبتی دارد اگر قلعه،ولی می شکند راه ما راه حسین است کسی شک نکند نگه شوم به تهران وبعلبک نکند باز هم نوبت آن وعده که دادیم رسید وقت ریشه کنی غده ی بدخیم رسید آنچه دیدید فقط نقطه ی بسم الله است زهق الباطل و جاءالحق ما در راه است چشمه ای بود ز دریا که نشانت دادیم بعد از این خواب ببینی که امانت دادیم غرش رعد به روی سر اسراییل است این صدای نفس آخر اسراییل است عید عبری شما بود عزایش کردیم رسم خونخواهی ما بود ادایش کردیم عطر سیب است که از ضاحیه آید دائم عطر سید حسن و حاج عماد و قاسم حنجره حنجره خواندیم سرود غم را نگذاریم پس از این به زمین پرچم را 🖋شاعر: سرکارخانم زارع فراگیر محترم 🏴🥀🍂