چه شود به چهره ی زرد من، نظری ز بهر خدا کنی که اگر کنی همه درد من، به یکی اشاره دوا کنی 🍃🌷🍃 تو شهی و کشور جان ترا، تو مهی و جان جهان ترا ز ره کرم چه زیان ترا، که نظر به حال گدا کنی 🍃🌷🍃 ز تو گر تفقد و گر ستم، بُوَد آن عنایت و این کرم همه از تو خوش بُوَد ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی 🍃🌷🍃 همه جا کشی می لاله گون، ز ایاغ مدعیان دون شکنی پیاله ی ما، که خون به دل شکسته ی ما کنی 🍃🌷🍃 تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم ومن غمین همه ی غمم بُوَد از همین، که خدا نکرده خطا کنی 🍃🌷🍃 تو که"هاتف" از برش این زمان، روی از ملامت بی کران قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی؟ 🖊 شعر از : هاتف اصفهانی