🔻پاسخ محکم
سعدالله زارعی
با نزدیک شدن عملیات بزرگ فلسطینیها ـ طوفانالاقصی ـ به سالگرد خود، جنگ میان رژیم غاصب و لبنان به عنوان مهمترین حامی پای در میدان غزه، وارد وضعیت حساسی شده است.
از حدود دو ماه پیش یعنی از شهادت فؤاد شکر، فرمانده ارشد حزبالله در نهم مرداد ماه، جنگ روند دائمی صعودی پیدا کرد و شهادت رهبر بزرگ حزبالله، آن را به بالاترین حد ممکن رسانید. هماینک در فضائی قرار گرفتهایم که امکان دارد از لحاظ عرضی و ارضی، با گسترش بیشتر جنگ مواجه شویم.
رژیم صهیونیستی در حالی که ترس خود را از حزبالله پنهان نمیکند، وارد مرحله خطرناکی شده و لذا «مهار آن»، به اقدامات ویژهای احتیاج دارد. در این خصوص میتوان گفت:
۱ـ در طول یک سال گذشته، حمله به ضاحیه جنوبی، اگرچه سابقه داشت و در ۱۳ دی ماه سال قبل علیه شیخ صالح العاروری به اجرا درآمده بود، در مصاف میان رژیم و حزبالله یک نقطه عطف به حساب میآمد. رژیم اسرائیل با این اقدام عملاً به حزبالله اجازه داد تا علیه تلآویو وارد عملیات تهاجمی شود. حزبالله برای اینکه در عین عدم حمله به تلآویو، پاسخ بسیار مؤثری بدهد، طی عملیات چهارم شهریور ماه به یگان ویژه اطلاعاتی، سایبری و عملیاتی ۸۲۰۰ در عمق رژیم حمله کرد و طی آن نزدیک به ۲۰۰ نفر از فرماندهان و افسران این یگان اطلاعاتی را به هلاکت رساند یا زخمی کرد.
در اینجا مهم این بود که حزبالله به مهمترین، حساسترین و سریترین مرکز ارتش رژیم حمله کرد و لذا رژیم دست به جنایتی که در مرتبه کشتار جمعی میباشد، زد تا به حزبالله نشان دهد اختلالی در کار یگان ۸۲۰۰ ایجاد نشده است. بر این اساس انفجار پیجرها و بیسیمهای جدید حزبالله در ۲۷ و ۲۸ شهریور ماه صورت گرفت که طی آن حدود ۷۰ نفر شهید و نزدیک به ۲۸۰۰ نفر مجروح گردیدند که البته بیش از ۹۰ درصد آنان عضو سازمان حزبالله نبودند. این اقدام یک تصاعد مهم در روند جنگ به حساب میآمد. از این رو حزبالله، سیاست خویشتنداری از حمله به تلآویو را کنار گذاشت و با یک فروند موشک بالستیک پایتخت رژیم را مورد هدف قرار داد که پیش از این ـ حتی در جنگ ۳۳ روزه ـ انجام نداده بود.
زدن تلآویو و همزمان با آن حملات چندباره به منطقه استقراری یگان ۸۲۰۰ به این معنا بود که دیگر هیچ نقطه امنی در رژیم وجود ندارد. در این میان، رژیم صهیونیستی از طریق دولتهای فرانسه و آمریکا، طرحی موسوم به آتشبس ۲۱ روزه ارائه داد، به گمان اینکه حزبالله از سیاست تصاعد بحران میترسد و آتشبس را مغتنم میشمارد.
اما از آنجا که هدفگذاری این طرح، پایان دادن به حمایت نظامی لبنان از مقاومت غزه بود، حزبالله پذیرش آن را به شمول آتشبس به غزه موکول کرد که مورد پذیرش رژیم غاصب اسرائیل قرار نگرفت و تشدید حملات به ضاحیه بیروت را دنبال کرد که منجر به شهادت ۱۴ نفر از فرماندهان میانی حزبالله گردید و در نهایت شهادت دبیرکل حزبالله را در پی داشت.
به شهادت رساندن سیدحسن نصرالله دقیقاً به این معنا بود که با توجه به استقامت حزبالله در مواضع خود، رژیم اسرائیل به توسعه دایره جنگ و تشدید درگیریها احتیاج مبرم دارد، چرا که میدانست ریسک به شهادت رساندن سیدحسن نصرالله بسیار بالاست. به همین جهت بسیاری از تحلیلگران این واقعه را علامتی از وقوع جنگ تمامعیار رژیم با لبنان ارزیابی کردند.
جنگ با لبنان برای اسرائیل هزینه بسیاری دارد و روند چنین جنگی قابل محاسبه دقیق نیست. اسرائیل دو بار به لبنان حمله کرده و در هر دو بار با دادن تلفات زیاد و از دست دادن سیطره، جنگ را ترک کرده است بنابراین اسرائیل دست به ریسک بسیار بالا زده و شانس خود را به محک تجربه دوباره گذاشته است.
چه زمانی یک رژیم خود را درگیر معرکهای با این مختصات مینماید؟ زمانی که چارهای جز آن نداشته باشد. پس توسعه جنگ از غزه به داخل لبنان و عمقبخشی به آن بیانگر وضعیت اضطراری رژیم میباشد. اما این اضطرار چگونه پدید آمده است؟
۲ـ رژیم اسرائیل یک سال با دست باز و با برخورداری از همهجور حمایت آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، در غزه جنگیده است. اگر همین الان از نتانیاهو نخستوزیر یا از یوآف گالانت بپرسند چه دستاوردی در غزه داشتهاید خواهند گفت ما غزه را ویران کرده و بیش از ۴۰ هزار نفر از ساکنان آن را کشتهایم و رهبران مقاومت فلسطین را در خارج از غزه به شهادت رساندهایم. پس مشخص است که آنان در مورد سه هدف اصلی اعلامی قبلی خود، حرفی برای گفتن ندارند؛ سران سیاسی و نظامی آن نه توانستهاند سازمانهای مقاومت غزه را از بین ببرند ـ صدور بیانیهها و شلیک منظم مقاومت و تداوم عملیاتهای هوائی رژیم در غزه این را نشان میدهد ـ