🔻سه خاطره از امام خمینی دربارۀ نواب‌صفوی: آقا از این سیّد حمایت کنید! ۱. ‏‏«از وقایعی که در زمان حیات آیت‌الله بروجردی روی داد، دستگیری و محاکمۀ فداییان اسلام در آذرماه ۱۳۳۴ بود. گرچه همۀ قراین و شواهد حکایت از آن داشت که آنان به شهادت خواهند رسید، اما آیت‌الله بروجردی گمان می‌کرد که دولت، تنها به محاکمۀ آنان اکتفا خواهد کرد. لذا هیچ‌گونه اقدامی جهت تخفیف حکم دادگاه انجام نداد. ولی امام به دلیل اینکه حفظ مرجعیّت آیت‌الله بروجردی را شرعاً لازم می‌دانستند ـ لذا با موضع انتقادی و بعضاً پرخاشگرانۀ فدائیان اسلام نسبت به آیت‌الله بروجردی و بعداً آیت‌الله کاشانی، نمی‌توانستند موافق باشند، ولی سکوت را نیز در مقابل اعدام آنها جایز نمی‌دانستند ـ برای جلوگیری از اعدام آنها، شخصاً اقداماتی کردند. امام به حسب وظیفۀ شرعی خود، به سه نفر از رجال کشور (قائم‌مقام رفیع، بهبهانی و صدرالاشراف) که از اعتبار و وجاهت بیشتری برخوردار بودند، نامه‌های جداگانه‌ای نوشتند و با مقدّمه و ادلّه‌ای که آوردند از آنها خواستند مانع اعدام فداییان اسلام بشوند.»(حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی). ‏‏۲. «در جریان اعدام مرحوم شهید نواب صفوی، امام به منزل آیت‌الله بروجردی ـ رحمه‌الله‌علیه ـ تشریف برده بودند؛ برای اینکه آقای بروجردی در مقابل اعدام نواب صفوی، عکس‌العمل نشان بدهد. امام آن‌قدر ناراحت شده بودند که عمامه‌شان را بر زمین زده و گفته بودند که آقا از این سیّد حمایت کنید چون می‌خواهند اعدامش کنند. ـ گرچه آیت‌الله بروجردی به خاطر موانعی که تشخیص دادند موفق نشدند جلوی اعدام مرحوم نواب را بگیرند و شاه خائن آن سیّد مظلوم را شهید نمود ـ امام اگر در همان موقع می‌آمدند بیرون و داد می‌زدند، خلاف شرع کرده بودند. درست است که ‎‏می‌خواستند نواب را اعدام کنند، اما نگهداری احترام آیت‌الله بروجردی که فقیه عادل و مرجع تقلید روز بود از نگهداری نواب هم مهم‌تر بود. خواسته‌شان این بود که او را تقویّت کنند، ولی حکم خدا را رعایت کردند.»(حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا فاکر یزدی). ۳. «‏‏در قضیۀ اعدام شهید نواب صفوی و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای بروجردی و مراجع دلخور شدند که چرا موضع تندی بر علیه دستگاه شاه نگرفته‌اند و اینها را نجات ندادند. امام در این قضیه، خیلی صدمۀ روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال از دید متحجّرین، مبارزه با شاه ننگ بود. آنها استدلال می‌کردند حالا که بناست یک روحانی اعدام بشود لباس روحانی را از تن او در بیاورید که به مقام روحانیّتش اهانت نشود. ولی درست نقطۀ مقابل، تفکّر امام بود که اعتقاد داشتند روحانی باید با کسوت مقدّس روحانیّت شهید بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند که اینها در صحنه هستند.»(حجت‌الاسلام و المسلمین سیّداحمد خمینی). 🖇 به نقل از کتاب: برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی، ج۵، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی. صص۲۹-۳۰. imam-khomeini.ir/fa/c78_61273/ حاشیه: این همه "حسّاسیّت" و "اهتمام" امام خمینی به چه سبب بود؟ چرا ایشان در این حد، به دنبال جلوگیری از اعدام نواب‌صفوی بود؟ تحلیل ایشان از انگیزۀ حکومت پهلوی در این زمینه چه بود؟ آیا امام خمینی تصوّر می‌کرد که این خطّ‌شکنی، زنجیره‌ای از رویدادهای ناخوشایند را در پی خواهد داشت؟ چرا "بزرگان" با امام خمینی همراهی نکردند و همچون ایشان، برآشفته و مصمّم نبودند؟ چرا ایشان در این معرکه، "تنها" ماند؟ چرا با وجود عرضۀ تشخیص خویش، نتوانست دیگران را به مقاومت و بازدارندگی، "متقاعد" کند؟ ایشان چه می‌دید که دیگران نمی‌دیدند؟ ریشۀ "شکاف تحلیلی" میان امام خمینی و دیگران چه بود؟ و اگر بزرگان برمی‌خاستند و یکپارچه به دفاع از نواب‌صفوی می‌پرداختند، "تاریخ" چگونه رقم می‌خورد؟ آری، تاریخ، مسأله‌های همیشگی دارد: "قدرت تحلیلِ عینی" ... "عمل اجتماعیِ به‌هنگام" ... "مقاومتِ بازدارنده" ... "همگرایی در جبهۀ خودی" ... •┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈ 🆔 👉 eitaa.com/joinchat/684196045C479c340905