هدایت شده از تبلیغات پریا
رمان‌نَجلادرحالِ‌چاپه‌اما‌نویسنده‌رایگان‌میزاره‌رمانشو😱 جیغ زدم:نه نمیخوام. کنار دیوار گیرم انداخت و با اخم گفت:اینو بپوش یالا الان خاله و مامانم اینا میرسن. پوزخندی زدم و گفتم:تو که میدونستی من مذهبی نیستم غلط کردی اومدی خواستگاریم میرفتی خواستگاری همون دختر خاله دهاتیت! مشتشو کوبید به دیوار کنارم و گفت: _یالا میگم بپوشش تا اون روی سگم بالا نیومده. ترسیده نگاهش کردم،وقتی نگاه مظلوم‌ و ترسیدم رو دید اروم به سمتم خم شد و....😳👇 https://eitaa.com/joinchat/302579743C8237e41e2b اصلا مگه میشه این رمانو از دست داد؟😳😍