✍بخش دوم ؛ همیشه افسوس آن روزها را میخوردم. حسرت نفس کشیدن در بهشت روی زمین که خیلی هم از روزهای زندگی من دور نبود. بچه که بودم خدا را شبیه عکس امام تصور میکردم. رهبرم را عقلی و منطقی قبول داشتم اما امام خمینی را متفاوت میدیدم. تااینکه مقاله‌ای دهان به دهان چرخید: «رهبر ۷۸ساله ایران». مقاله‌ای که بعدها فهمیدم در منسوب بودنش به مجلات خارجی جای شک و تردید است اما تک تک جملاتش درست بود. انگار از گوهری صحبت می‌کرد که موروثی به دستم رسیده بود و قدر و ارزشش را باید از زبان دیگری می‌شنیدم تا قدرش را بدانم. تیر آخر وقتی به قلبم نشست که دیدار دانشجویی با آقا دعوت شدم. قبل از آن هم برای مراسمات به بیت رهبری رفته بودم اما این دیدار برایم رنگ و بوی دیگری داشت. تا به حال ازین فاصله توفیق ملاقات نداشتم. عجب شکوه و عظمتی داشت این بزرگ مرد. بی‌اختیار اشک و بغض را با هم در آمیخته میکرد... چند روزی از ترور شهید مصطفی احمدی روشن میگذشت؛ در همخوانی سرود مصمم شدم و با تمام وجودم زمزمه کردم احمدی روشن از ماست و ما همه برایت احمدی روشن میشویم. وجودش همچون ماه در شب ظلمانی، دریای قلب مرا زیر و رو کرده بود. دورهمگرام؛ 💠 http://ble.ir/dorehamgram http://instagram.com/dorehamgram http://eitaa.com/dorehamgra https://rubika.ir/dorehamgram dorehamgram@gmail.com 💠 در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 💠 https://ble.ir/janojahan http://eitaa.com/janojahanmadarane https://rubika.ir/janojahaan https://instagram.com/janojahan.madaraneh?igshid=YmMyMTA2M2Y=)  💠