ای سجود باشکوه و ای نماز بی‌نظیر ای رکوع سربلند و ای قیام سربه‌زیر در هجوم بغض‌ها ای صبور استوار در میان تیرها ای شکست‌ناپذیر شرع را تو رهنما، عقل را تو رهگشا عشق را تو سرپناه مرگ را تو دستگیر فرش آستانه‌ات بوریایی از کرم تخت پادشاهی‌ات دستباقی از حصیر کاش قدر سال بود آن شب سیاه و تلخ آسمان! تو غافلی زان طلوع ناگزیر بعد از او نه من نه عشق؛ از تو خواهم ای فلک: یا ببندی‌ام به سنگ یا بدوزی‌ام به تیر دست بی‌وضو مزن بر ستیغ آفتاب آی تیغ بی‌حیا، شرم کن وضو بگیر! لَختی ای پدر درنگ! پشت در نشسته‌اند رشته‌های سرد اشک، کاسه‌های گرم شیر سعید بیابانکی https://eitaa.com/joinchat/3115974693C125a7ec19c