🗒دردناک است...
مهدی جمشیدی
۱. چندی پیش، مصطفی مهرآیین، سه نامۀ هتاکانه به شخص رهبر انقلاب نوشت و منتشر کرد و فضا ساخت و موج آفرید. من چند روز منتظر شدم تا بیینم کسی از جبهۀ انقلاب، واکنش معرفتی و فاخر نسبت به مواضعِ شبهعملی اما مؤثّر و رسانهای وی نشان خواهد داد یا نه. اما دریغ از یک واکنش عالمانه. به نقطۀ مرکزیِ انقلاب، حملۀ مستقیم شده، اما کلّیّت جبهۀ انقلاب، خاموش و ساکت است. بهانه هم البتّه این است که مهرآیین، پوپولیست است! مگر ذهنیّـت عمومی و امر اجتماعی، بر اساس منطق دانشگاهی و حوزوی شکل گرفته که بخواهیم حملات روشنفکریِ سکولار را در این چهارچوب ارزیابی کنیم؟! معتقدم که همۀ توجیهات، بهانه برای بیعملی بودند و بس. چنانکه در موارد دیگر نیز کنش و اقدام و فاعلیّتی ندیدیم. نمیدانم حضرات، خود را برای چه مسألۀ مهمتر و بنیادیتری نگاه داشتهاند که اینچنین تحفّظ میکنند و هیچ کنشی را در شأن خویش نمیانگارند.
۲. بهنظرم حملۀ مستقیم مهرآیین، به تحریک دیگران بوده برای سنجش و ارزیابی واکنش جریان انقلاب نسبت به رهبر انقلاب. حتی در این ماهها میشنویم که در برخی محافل خودی، سخن از حیات رهبر انقلاب و رهبر بعدی به میان میآید ... . اشاراتی بسیار تلخ و گزنده که من حتّی نمیتوانم دربارهاش اندیشه کنم و چارهای جز گریختن از مسأله و وانهادن آن به امیدهای اشراقی و الهامات قدسیِ برخی صاحبدلان ندارم که گفتهاند تقدیر تاریخی، بر اتّصال زعامت ایشان به عهد ظهور است. بههرحال، حسّاسیّتها نسبت به رهبر انقلاب، کاستی گرفته است. این ترور شخصیّت، جنبۀ مقدّمهای ندارد؟! طرح امنیتی در پشتصحنه در میان نیست؟! مگر بهصورت صریح در رسانههای غربی، سخن از طرحهای یاوه به میان نیامده است؟! فراموش نکنیم در اغتشاش اخیر، تمامیّت دشنامها و هتاکیها، معطوف به رهبر انقلاب بود. اینهمه، حاکی از خطّ آشکارِ حرمتشکنی و عادیسازی در سطح اجتماعی است تا بهتدریج، طرحهای بعدی تحمّل شوند.
۳. ازاینرو، بر این باورم که خطوط قرمز، صورتی شدهاند، و در واقع، برخی از انقلابیها، صورتی شدهاند و غیرت و حسّاسیّت و حمیّت خود را بیشوکم، باختهاند. آرامآرام، شیطان تساهل و تسامح، اراده و تعلّقخاطر و عمل را بلعیده و ما را عریان از واکنش کرده است. بر این اساس بود که من پس از آن انتظارِ بیحاصل، مهرآیین را دعوت به مناظره کردم و نپذیرفتنش هم برای او، گران تمام شد. او نشان داد که اهل گفتگو نیست و میخواهد از غوغاسالاری، هدفهای غیرمعرفتی را دنبال کند. مهدی نصیری نیز اینگونه بود. از طرف بسیج دانشگاه تهران، دعوت به مناظرۀ با من شد، ولی گریخت. البته هوشمندی به خرج داد که به این معرکه وارد نشد؛ چون تهماندۀ اعتبارش نیز از دست میرفت. آری، در برابر مهرآیین، این تنها صدایی بود که از جبهۀ انقلاب برخاست و پرچم غیرت و احساسمسئولیّت را برافراشته نگاه داشت، اما اینک توسط کسانیکه هیچگاه در خط مقدّم نبودهاند یا اغلب در شب عملیات، به مرخصی میروند، متهم به عبور از انقلاب و رهبر انقلاب میشوم. گویا هر کسی جنگندهتر است و شمشیرش، روی نیام را نمیبیند، بیشتر متهم میشود. از آنان که حاشیهنشین و محافظهکار بودهاند و در بزنگاهها، ادب خاموشی داشتهاند و جز کلّیّات و بدیهیات، نگفتهاند و ننوشتهاند، بیش از این انتظار نیست. از لبۀ تیزِ مسألههای انقلاب میگریزند تا غبار مواجهات و چالشها بر جامهاشان ننشیند و برای آیندهای که هیچگاه نخواهد رسید، محفوظ و مصون بمانند. راه بازسازیِ انقلابی از نقّادیِ انقلابی میگذرد و باید به تعارفات سیاسیکارانه و مصلحتاندیشیهای شبهنظری پایان داد و خطّ روشنگریِ تئوریکِ آوینی را دوباره احیا کرد.
مهدی جمشیدی
@javad_hayader