، یک خاطره يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﺍﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ! ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻏﺎﻓﻞ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ] ﻏﺎﻓﻞ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﻧﺪ. (منافقون/٩) 🔹🔸🔹 احمد سوار اتوبوس می‌شود. همسرش چند بار از کنار خیابان پسر چهار ماهه‌اش را به او نشان می‌دهد. هر بار پیاده می‌شود و بچه را می‌بوسد و دوباره سوار می‌شود! : اگر فکر کردی عشق بچه مانع رفتنم می‌شود، اشتباه می‌کنی! من پیرو کسی هستم که بچه‌اش را روی دست، طرف دشمن گرفت تا دین بماند! 😭 شهید احمد اصغری 📚 ما آگاهانه و عاشقانه رفتیم، ص۹۱ @javaheraneiiha