چشم هایم را باز کردم... مسجد جامع خرمشهر مقابلم خودنمایی میکرد🕌 اما کمی عجیب بود رنگ طلایی گنبد🇵🇸 چشم را خیره میکرد از چه زمانی آن همه زیتون در خونین شهر روییده بود🧐 به دنبال فرمانده گشتم تا جواب سوالم را بدهد👮‍♂ ذهنم پر از سوال بود من در سوریه🇸🇾 شهید شده بودم،در خرمشهر شکل قدس شده چکار میکردم که ناگهان عماد را دیدم به سویش دویدم🏃🏻‍♂ صدایش زدم عماد!عماد مقنیه؟! برگشت و سوالی نگاهم کرد🧐 از او پرسیدم چه خبر شده؟!حاج قاسم کجاست؟؟! لبخندی زد و گفت🙂حاج قاسم آزاد کننده قدس است✊🏻✌️🏻 رفته تا وضو بگیرد🤲🏻🌹بجنب محسن حججی از نماز جماعت قدس به امامت ولی امرت جا نمانی✌️🏻📿