💎داستان درخت و نخل روایتی ازامام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام از پدرشان علی بن محمّد نقی علیه السلام روایت کرده اند: یک روز مردی از ثقیف که از بهترین کسان قومش بود، به نام حرث بن کده ثقفی نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله مشرّف شد و عرض کرد: ای محمّد صلی الله علیه و اله! دوایی برای جنون تو آوردهام تا معالجه ات کند؛ زیرا من خیلی از مجانین
را معالجه کرده ام، پس بیا تو را معالجه کنم.
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: ای حارث! تو خود کارهای مجانین را انجام میدهی و به من نسبت جنون میدهی. حرث گفت: چه کاری از کارهای مجانین را انجام داده ام؟ به او فرمودند: نسبت دادن جنون به کسی، قبل از امتحان کردن آن شخص که او دروغ میگوید یا راست. حرث گفت: همانا دروغ گویی و جنون تو را از قبل میشناختم از همان وقتی که خود را پیامبر خدا صلی الله علیه و اله معرفی کردی، در کاری که قادر نیستی آن را انجام بدهی، رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: منظور تو این است که کار نبوّت را نمی توانم انجام بدهم؟ پس به خاطر همین مجنون هستم.
حرث گفت: بله، اگر راست میگویی که پیامبر خدا هستی کاری را که از تو میخواهم انجام بده تا حرفت را ثابت کنی، از شما میخواهم آن درخت بزرگ را که خیلی از ما دور است صدا بزنی نزد تو بیاید، اگر آن درخت پیش تو آمد بر من ثابت میشود که پیامبر خدا هستی و اگر نه تو از مجانین هستی و من باید شما را معالجه کنم. رسول خدا صلی الله علیه و اله بعد از تمام شدن حرفهای حرث، دست مبارک شان را بالا بردند و به آن درخت اشاره کردند، یکباره به اذن خدای تبارک و تعالی ریشههای درخت از زمین درآمد و درخت از جای خود کنده شد و به طرف حضرت محمّد صلی الله علیه و اله آمد و از حرکت کردن خود روی زمین، نهری درست کرد. آن درخت وقتی به پیامبر صلی الله علیه و اله رسید با صدای بلند و به زبان فصیح عرض کرد: یا رسول الله! من این جا هستم امر فرمایید.
رسول خدا فرمودند: بعد از این که به خداوندی خدا شهادت دادی به و لایت علی بن ابی طالب علیه السلام شهادت بده؛ زیرا او تکیه گاه، نور، دست، پا، زبان و چشم من است؛ اگر او نبود خدای تبارک و تعالی عالم هستی را نمی آفرید و من به خاطر همین تو را صدا زدم.
آن درخت به اذن خدای تبارک و تعالی سخن گفت: ﴿اشهد ان لا اله الله وحده لا شریك له و اشهد انک عبده و رسوله أرسلک بالحقُ بشیراً و نذیراً و داعیاً الى الله باذنه و سراجاً منیراً و أشهد أنّ علیاً إبن عمك هو اخوک فی دینک هو أوفر خلق الله من الدین حظاً و اجزلهم من الاسلام نصیباً و انه سندک و ظهرک قامع اعدائک ناصر اولیائک باب علومک و امینک و أشهد أن اولیائك الذین یوالونه و یعادون اعدائه حشو الجنه و أن اعدائك الذین یوالون اعدائك و یعادون اولیائک حشو النار﴾.
شهادت میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و هیچ شریکی ندارد و شهادت میدهم که تو بنده و فرستاده او هستی که تو را بر حق فرستاد و واعظ را برای مردم فرستاد و چراغ درخشان او برای هدایت کردن مردم به سوی او هستی به اذن او. شهادت میدهم علی، پسر عمویت و برادرت در دین، بهترین خلق نزد خدا است، او از گناه معصوم است و از بهترین کسانی است که در دین
اسلام نصیبی دارد و او سند و تکیه گاه قوم است و او هلاک کننده دشمنان و یاری دهنده دوستانت است. او در علوم، امین تو است و شهادت میدهم که پاداش دوستان آنها بهشت جاوید است و پاداش دشمنان آنها جهنم است که در آن جاوید خواهند ماند.
سپس پیامبر صلی الله علیه و اله به حارث رو کردند و فرمودند: یا حارث! آیا من مجنونم؟
حارث جواب داد: نه، یا رسول الله صلی الله علیه و اله من شهادت میدهم که تو رسول پروردگار دو عالم و سرور تمام مخلوقات هستی
جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱
ترجمه مدینه المعاجز: فضایل و کرامات چهارده معصوم علیهم السلام - صفحه ۱۷۲
📕جواهرالکلام
@Seyedjavaher
https://t.me/javaherkalam110135
https://eitaa.com/javaherkalam110135