شرکت کننده شماره3⃣1⃣ ساعت۵ صبح روز جمعه بود . برای سحر بیدار شیدم من سفره را پهن کردم مادر غذا را کشید تلویزیون را روشن کردم شبکه دو زدم و دیدم که داره نوحه ای اهل حرم میر علم دار نیامد می خواند و عکس سردار سلیمانی را پخش می کند زدم شبکه سه دیدم که داره نوحه این گل را به رسم هدیه تقدیم نگاهت کردیم و عکس سردار را پخش می کند اشک توی چشمانم جمع شد کنترل از دستم افتاد . دیدم گوشیم زنگ می خورد بابام بود باصدای گرفته گفت : امید رهبر را بردند علم دار ایران را گرفتند .فرزندان شهدا دوباره یتیم شدند. چشم دیدن سردار به این شجاعی را نداشتند .من گریه می کردم بابام گریه می کرد. دشمنان با بودن حاج قاسم شب ها راحت نمی خوابیدند باهر قدمی که بر می داشت دشمنان می مردن زنده می شدن من مادر پدرم باهم گریه می گردیم زمان امتحان ها بود دیگر توانی برای درس خواندن نداشتم. عموم توی گروه فامیلی یک متن قشنگ فرستاده بوده 😣اگر چه حاج قاسم سلیمانی مارا گرفته اید اما با هر قطر از خون حاج قاسم یک حاج قاسم دیگر به وجود .آمریکا انگلیس اماده ی حاج قاسم ها باش حاج قاسم هایی توی راه هستند .آماده باش دیگر لبخند را روی لب کودکان خود نمی توانی ببینی😔 سین بزن برنده بشی👀 https://eitaa.com/joinchat/2100035640C263b70c5c4