) در لحظه ای دیگر امام برای صحبت با آنان، از آنها خواست تا سکوت کنند؛ ولی دشمن با همهمه مانع از سخنرانی امام شد. امام به نکته ای مهم در ریشه یابی این رفتارشان اشاره کرد و فرمود: «وَیْلَکُمْ مَا عَلَیْکُمْ أَنْ تنْصِتُوا إِلَیَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلِی وَ إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ ...» «واى بر شما! چرا گوش فرا نمی دهید تا گفتارم را بشنوید؟ جز این نیست که من شما را به راه هدایت دعوت می کنم، کسى که از من اطاعت کند، هدایت مى‌شود و کسى که نافرمانى نماید، هلاک خواهد شد. هیچ کدام از شما امر مرا اطاعت نمى‌کنید، گوش به سخن من نمی دهید؛ زیرا شکم‌هاى شما از حرام پر شده و به قلب‌هاى شما مهر (قساوت) زده شده است. واى بر شما! آیا ساکت نمى‌شوید!؟ آیا نمى‌شنوید؟»[9] ج) همچنین در سخنان امام با دشمنان، اوج عزت طلبی و شجاعت و روحیه حماسی قابل مشاهده است. امام در قسمتی از سخنان خود خطاب به دشمنان می فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ...» [10] «شگفتا! زنازاده فرزند زنازاده مرا بین یکى از دو چیز مجبور کرده است: بین مرگ و ذلّت (تسلیم) و هیهات که ما ذلّت و خوارى را بپذیریم. خدا و پیامبر او و مؤمنان و دامان هاى پاک و رگ و ریشه‌هاى پاکیزه و مغزهاى روشن اندیش و غیرتمند و جان هاى ستم ستیز و با شرافت نمى‌پذیرند که ما فرمانبردارى فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را بر شهادت گاه رادمردان و آزادمنشان مقدّم بداریم و من با این جماعت اندک با شما کارزار کنم؛ هر چند یاوران مرا تنها گذاشتند