بسته شدن نطفه ی انسان به صورت حلال، آنقدر مهم است که رسول خدا (ص) فرمود: «دوست ندارد ما را مگر شخص حلال زاده، و دشمنى نمى كند با ما جز آنكه ناپاك زاده باشد.» (1)
انگار نطفه ای که سر آغازش با دریدن حدود خدا آغاز شود، مسیرش جز با لگدمال کردن طاعت او ادامه نخواهد یافت.
یزید بن معاویه
پدر یزید معاویه نبود. به احتمال زیاد به علت وجود قاعده ی فراش، فرزند زنازاده ی «میسون» را به معاویه منتسب ساختند. قاعده ی فراش بیان می کند که اگر فرزندی در مدت زوجیت زنی با مردی متولد شود و مرد نگوید که این فرزند من نیست، بچه را به او منتسب می کنند؛ چه از او باشد چه نباشد.
میسون، مادر یزید، از قبیله ی کلبیان و دختر بَجدَل کلبی است. (2) زمانی که شهرت زیبایی و اندام موزون او به گوش معاویه رسید، معاویه، ندیده عاشق او شد و در سن 52 سالگی او را به کاخ فراخواند و با او ازدواج کرد.
زمانی که میسون با معاویه ازدواج کرد، باکره نبود. نطفه ی یزید نیز زمانی بسته شد که میسون با غلام پدرش، رابطه برقرار کرد و از او حامله شد. (3)
افراد قبیله «میسون» مسیحی بودند و تمامی قبیله او مسلمان نشدند. بدین خاطر پس از آن که معاویه از میسون جدا شد و یزید را به طایفه میسون فرستاد، افزون بر اخلاق ظاهری بادیه نشین و صحراگزینی در یزید همچون علاقه به شکار، اسب سواری، تربیت حیوانات و بازی با سگ و میمون، از تربیت خاصّ مسیحیان تأثیر پذیرفت و از این رو شراب خواری، رقص، غنا، سگ بازی و خوش گذرانی جزء طبیعت وجودی وی در آمد.
از اشعار او این شعر است که:
دع المساجد للعبّاد تسکنها وأجلس علی دکة الخمار و اسقینا
ان الذی شربا فی سکره طربا و للمصلّین لادینا ولادنیا
مساجد را برای عابدان بگذار تا در آن سکنی گزینند و خود بر دکان شراب فروش نشین و به ما شراب بده. آن کس که شراب نوشد، در حالت خماری به طرب پردازد؛ در حالی که نمازگزاران نه دین دارند و نه دنیا.
عبیداللّه بن زیاد
عبیدالله بن زیاد که در زیارت عاشورا «ابن مرجانه» خوانده شده است، پدرش زیاد بن ابیه بود. کسی که پدر خودش نیز معلوم نیست. مادر زیاد (مادر بزرگ ابن مرجانه) سمیّه، زنی بدکاره بود. سمیه زمانی که در زوجیت پدر زیاد بود، با مردان دیگر رابطه داشت و در آن زمان، به زناکاری مشهور شده بود.
بعدها ابوسفیان ادعا کرد که زیاد، حاصل زنای او با سمیه بوده است امّا تاریخ نویسان معتقدند که این دروغی بیش نیست و سمیه در زنا با غلام بنی علاج، زیاد را باردار شد. (5)
از طرفی مادر عبیدالله بن زیاد، مرجانه بود. زنی کافر که به گمراهی مشهور بود. زمانی که از زیاد جدا شد، به عقد شیرویه در آمد که مردی کافر بود. عبیدالله نیز در خانه ی شوهر مادرش رشد یافت. (6)
ابن زیاد کسی است که از زبان مبارک امام حسین (ع)، «زنازاده پسر زنازاده» خوانده شد. (7)
ابن زیاد را «ابن مرجانه» هم می گویند؛ زیرا نام مادر او کنیزی زناکار و مجوسی به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا که اسرای اهل بیت علیهم السلام را در کوفه وارد دارالاماره کردند، حضرت زینب علیهاالسلام خطاب به ابن زیاد، او را «ابن مرجانه» خواند که این، اشاره به نسب ناپاک او بود و رسواگر حاکم مغرور کوفه.
عبیداللّه از سرداران مشهور اموی بود که در سال 54 هجری از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا عزل و به حکمرانی بصره منصوب گردید. پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید و با حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه، با حفظ سمت، والی کوفه نیز شد و اوضاع را تحت کنترل در آورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سید الشهدا علیه السلام و یاران او و اسارت اهل بیت علیهم السلام را به عمر بن سعد ـ که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بود ـ داد.(8)
عمر بن سعد
عمر، فرزند سعدی است که در انتسابش به وقاص تردید وجود دارد. مادر سعد با خادم مادرش که مردی از قبیله ی بنی عذره بود، زنا کرد و حاصل آن سعد بی سعادت شد. اتفاقاً روزی سعد ابی وقاص با معاویه بر اثر چنین ماجرایی بحث کردند. ماجرا اینگونه بود که سعد به معاویه گفت: «من در امر خلافت از تو سزاوارتر هستم.» معاویه در جوابش گفت: «چون تو از نطفه ی مردی از قبیله ی بنی عذره هستی، لایق امر خلافت نیستی؛ زیرا آنها ار اراذل مردم اند.» (9)
شمربن ذی الجوشن
برای شمربن ذی الجوشن اسم های دیگری چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. او را ذی الجوشن، صاحب زره وجوشن می گفتند؛ زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپری بسته شده نشان می داد. او نخست از یاران علی علیه السلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع و نامدار کوفه بود که در کنار حسن و حسین و در رکاب امام علیهم السلام حاضر بوده است. اما سرشت ناپاک او به خاطر عمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهی و اجتماعی چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّه بن زیاد قرار گرفت.
روزی مادر شمر که زن بزچرانی بود و در بیابان به کار خود مشغول بود