بسم رب الشهداء و الصدیقین
عزیزان و بزرگوارن من سلام...
سلام ویژه و گرم من را به عنوان دانش آموزی که تازه از کربلای ایران بازگشته است بپذیرید...
میدانید از کجا حرف میزنم؟
از جایی که تمام وجودم را در خاکش جا گذاشته ام،
سفری که پر بود از معنویت و حس خوب...
جایی که اگر دستانمان را روی خاک آن میگذاشتیم گویی دست در دست شهدا گذاشته ایم...
آری...از رد پای شهدا در دوکوهه میگویم از یادمان فتح المبین،از خاک طلای طلاییه،از هویزه،اروند کنار و شلمچه میگویم از شهید معراج حرف میزنم از شهدای خوش نام صحبت میکنم...
گاهی به یاد منِ قبل از این سفر میوفتم...
تغیراتی که در من و دوستان و همسفرانم به وجود آمده است ستودنیست...
از این به بعد هرگاه کسی را خیلی دوست داشته باشم برایش آرزوی رفتن به سفر راهیان نور را میکنم...
از شهدا ممنونم...از دعوتنامه ای که برایم فرستادند ممنونم
و در مقابل دلاوری ها و مردانگیهایشان فقط یک جمله میگویم:
شهدا شرمندهایم(: