🏴 ناگهان سجّاده را از زیر پایش می‌کِشند مثل حیدر در میان کوچه‌هایش می‌کشند نامسلمانان به فکر سنّ و سالش نیستند پابرهنه، بی‌عمامه ،بی‌عبایش می‌کشند بی‌مروّت‌ها سوار مرکب و دنبال خود پیرمردی را پیاده، بی.عصایش می‌کشند با طناب و دست‌بسته، سیلی و آتش به درب لحظه‌لحظه عکس مادر را برایش می‌کشند نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور در میان کوچه زیر دست و پایش می‌کشند روضه‌ها را در خیالش هی مجسم می‌کنند از مدینه ناگهان تا کربلایش می‌کشند در قنوتش رفته در فکر تمام روضه‌ها ناگهان سجاده را از زیر پایش می‌کشند ╭❣ ╰┈➤💻@jebhe_islamic