قوام سختی ها
یادم میآید بچه بودم از مادر بزرگ پرسیدم: 《چرا خدا به ما گفته روزه بگیریم؟ سخته اذیت میشیم.》
مادربزرگ لبخندی زد. جعبه پشمک و استکان را آورد. کمی از پشمک را برداشت ته استکان گذاشت و با سر انگشتانش پشمکها را روی هم فشرده کرد. خوب که حالت گرفت و مطمئن شد از هم نمیپاشند؛ استکان را کف دستم برگرداند. پشمک های قالبی شده و زیبا سر ذوقم آورد. مادربزرگ که شادی را در چشمانم دید، گفت:《 عزیزکم خدا با سختی هایی که برامون مقدر میکنه میخواد ماها را قوام بده و ی شکل قشنگ بگیریم که زودی از هم نپاشیم مثل این پشمکها ببین توی ی جای تنگ قرار شون دادم و حسابی فشارشون دادم اذیت شدند ولی آخرش قشنگ شدن 》
✍مریم نوری امامزادهئی
#رمضان_ماه_بندگی_خدا
╭❣
╰┈➤💻
@jebhe_islamic