📕 رمانِ اختصاصیِ
#جنایت_خاموش
📖 قسمت۳۷
الهام گوشههای دهانش را پایین داد و صورتش را به طرف رویا برگرداند:
-تو فهمیدی چی گفت؟ من که وسطاش خوابم برد.
رویا به الهام که در حال خندیدن بود نگاه کرد:
-نه خداییش منم چیزی متوجه نشدم، حس کردم تو کلاس ریاضی نشستم.
زهره به عقب برگشت، دستش را دراز کرد و چادرش را از روی تکیهی مبل برداشت و نفس عمیقی کشید:
-الهام جان، مشکل تو این بود که از اول هم اهل تحقیق و فکر نبودی همینطوری صرف اینکه چادری بودی، به خیال کار فرهنگی رفتی یه پیج زدی غافل از اینکه توی اینستا و اینجور شبکهها اسلام شناسان قهار بی دینی هستند که کلمه به کلمه قرآن و کتب دینی ما رو با تأمل خوندن و میدونن چه کار کنن و چه مطالبی رو پیاده کنن که امثال شما اعتقاداتتون رو حتی گاهی یک شبه از دست بدید چه با طرح شبهات چه با برنامههای دیگهشون مثل فرهنگ سازی در راستای دین زدایی...
الهام با اخم محکم کارد میوه خوری را روی میز مقابلش گذاشت و ترجیح داد سکوت کند.
زهره ادامه داد:
-ببین یه پیشنهاد خواهرانه دارم؛ بهتره دوره سواد رسانه رو بگذرونی...
الهام وسط حرفش دوید:
-د بس کن دیگه!میبینی من ساکتم هر چی دلت میخواد میگی؟ مگه من بیسوادم؟! فکر میکنی خودت خیلی عقل کلی؟ چرا اینقدر با تکبر صحبت میکنی آخه؟
زهره سکوت کرد و کمی اندیشید؛ الهام تا حدودی حق داشت، خیلی از موضع بالا با او صحبت کرده بود مخصوصاً آن اوایل؛ شاید نباید جهل الهام را تا این حد به رویش میآورد، آن هم جلوی مهمانش! دستش را روی شانه الهام انداخت و مهربان نگاهش کرد:
- ببین الهام جان، دوره سواد رسانه رو همه باید بگذرونن، اصلاً توی تمام کشورها! این هیچ ربطی به سطح سواد و تحصیلات نداره. بلاخره معلومات کاربردی هست که طرز صحیح استفاده از اینتزنت و این فضا رو به ما نشون میده. من هم اگه بد صحبت کردم منظوری نداشتم دخترخاله میتونی هر موقع دلت خواست ایتا رو نسب کنی تا لینک دوره رو برات بفرستم.
الهام دست زهره را آرام از شانهاش بلند کرد:
-اولاً من دختر خالهای ندارم عزیزم! دوماً اسم پیامرسان ایرانی رو جلوم نیار که خندهم میگیره!
زهره از جا برخاست و چادرش را به سر کرد.
الهام گفت:
-ازت خواهش میکنم بس کن.
زهره همانطور که به سمت در میرفت ادامه داد:
-به خاطر بچهت هم شده سعی کن سوادت رو در مورد جایی که شب و روز توش هستی بالا ببری، این طفلکی گناه داره.
الهام سریع به طرف در رفت و خودش را زودتر از زهره به آن رساند و در را گشود:
-میشه لطفاً شما دایهی دلسوزتر از مادر نباشی؟ به سلامت!
ادامه دارد ⬅️
نویسنده✍ سفیرِ ستارهها
#⃣
#جهاد_تبیین
جبههٔ
#انقلاب اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh