┄۞✦❧🍃🌹🍃❧✦۞┄ 📔کتـاب علـمـدار ⬅زنـدگانی شهید سیـد مجتبـی علمدار 🔹قسمت؛ هفتـــــــم 💭روایت؛ یکی از نیروهای گروهان 👥 دو نفر از بچه ها با هم مشکل داشتند آنها را به چادر فرماندهی گروهان مسلم آوردند.سید غذایش را نیمه کاره رها کرد و از چادر خارج شد دقایقی گذشت. ⛺ سید با آرامش خاصی وارد چادر شد. آن دو نفر را به گوشه ای برد و با آنها شروع به صحبت کرد. در آخر هم آنها را با هم آشتی داد. طرز برخورد سید آن قدر با متانت و بزرگواری بود که این اتفاقات طبیعی بود. اما برای من سوال پیش آمد؛ علت خروج سید از چادر چه بود!؟ 🤲پیگیری کردم متوجه شدم سید بعداز آنکه از چادر خارج شده وضو گرفته و در مسجد گردان دو رکعت نماز خوانده است. بعد از آن به چادر برگشته است. سید مصداق واقعی آیات قرآن بود آن گاه که می فرماید:(از صبر و نماز کمک و یاری بگیرید.) 🚔پشت تویوتا نشسته بودیم برای شناسایی منطقه و از سرما به همدیگر چسبیدیم. ناگهان در آن سرمای استخوان سوز، صدایی آشنا به گوشمان خورد که با آهنگ دلنشینی می خواند:" کجایید ای شهیدان خدایی، بلا جویان دشت کربلایی..." همگی تکانی به خود دادیم. در آن تاریکی شب، با صاحب صدا هم نوا شدیم حال و هوای همه ما عوض شد. دیگر سرمایی حس نمی کردیم‌. آری صدای گرم، نوای آقا سید مجتبی بود. 📝گردآورده :گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡