شیرین کاری
یه بار تو پادگان شهید مصطفی خمینی تا پادگان وحدتی مسابقه دو استقامت برگزار شده بود و وسط راه خسته شدم.
هم خودم خسته شده بودم هم قیافه جدی بچه ها خیلی می زد تو ذوقم.
مونده بودم چه کار کنم که هم رفع خستگی باشه و هم ایجاد خنده کنه بین بچه ها و برادران بهداری که بی کار نگامون می کردن.
یه لحظه خودم رو به حالت بی حالی رو زمین انداختم و مثل غش کرده ها در آوردم. همه بچه داد می زدن بهداری بهداری!
برادران بهداری جلو چشم همه برا کمک بدو بدو اومدن. شاید از اینکه یه کاری براشون بوجود اومده خوشحالم شده بودن. همینکه بدو بدو و با یه برانکارد نزدیکم رسیدن ، در یه لحظه بلند شدم و پا بفرار گذاشتم!
صدای خنده بچه ها در اومده بود و بچه های بهداری هاج و واج دنبالم میومدن.
@jihadmughniyeh_ir