.. 🌿😊 یڪبار سعید خیلے از بچہ‌ها کار کشید... فرمانده دستہ بود😁 شب برایش جشن پتو گرفتند... حسابے کتکش زدند 👊 من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا شاید کمے کمتر کتک بخورد..! سعید هم نامردی نڪرد ، بہ تلافے آن جشن پتو ، نیم‌ساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت... همہ بیدار شدند نماز خواندند!!! 😁 بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ بچہ‌ها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت: اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟ گفتند : ما نماز خواندیم..! گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟🤭 گفتند : سعید شاهدی اذان گفت! سعید هم گفت من برایِ نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح😁 🕊 💠 @jihadmughniyeh_ir