درحالی‌که ما با شط فاصلۀ چندانی نداشتیم، برای برداشتن آب نمی‌توانستیم به آن نزدیک شویم؛ چون به سمت‌مان از آن طرف شط تیراندازی می‌شد. بچه‌ها با این قضیه کنار آمده بودند و بین خودشان می‌گفتند: «رسم فرات همین است؛ کسانی را که نزدیکش هستند، تشنه نگه می‌دارد.» فردا صبح چند ماشین برای انتقال به آنجا آمد؛ چون احتمال هجوم داعش زیاد بود و گاهی هم خانه‌ها را با خمپاره شصت می‌زدند. از مردم خواستیم وسایلی را که می‌خواهند همراه خود ببرند، جمع کنند و بعد سوار ماشین‌ها بشوند. پ.ن:بریده‌ای از کتاب «ابوباران»؛ خاطرات مدافع حرم، مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه (صفحات 306 و 307) نویسنده: زهرا سادات ثابتی