در این پاییز حلق آویز خنجرها فراوانند برادر کور خواندی نابرادرها فراوانند! برادر موج سرکش سنگ خواهد شد در این ساحل صدف‌ها لانه‌ی خرچنگ خواهد شد در این ساحل مراقب باش حوض نقره‌ای قلاب هم دارد که نیلوفر شدن تنهایی مرداب هم دارد همان دستی که آخر خنجری از پشت خواهد زد به حلوای تو در روز عزا انگشت خواهد زد بترس از آنکه دست جاده با جادو یکی باشد مسیر خانه‌ی صیاد با آهو یکی باشد بزن اما از این دیوار مشتت در نمی‌آید کسی در زندگی جز مرگ پشتت در نمی‌آید سکوتم را پذیرفتی دل بی‌طاقتم را نه تو تنها چهره‌ام را می‌شناسی، غربتم را نه @jomlatzibaa