با دلم گفتم که ای دل عشق چیست گفت گردیدم ز دستش ریش ریش دیده را گفتم تو زان چیزی بگو گفت کورم ساخت این حال پریش با ربانم گفتم او را وصف کن گفت مُهرم ساخت آثارش ز پیش پس بپرسیدم زگوش خویش نیر گفت بشنیدم فراوان طعن و نیش از دو پایم زان بپرسیدم سپس گفت خم سازد مرا با کار خویش از کمر پرسیدم از احوال عشق گفت بشکستم من از این بار بیش پس چه باشی خادم آندم در هراس چون شوی رسوای این آیین وکیش ┏━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸@jomlatzibaa ┗━━━🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال جملات زیبا