نم نمک گوشه چشمم ز تری خم شده است. اشک چشمم کمکی از نمکش کم شده است. در درون دل من غصه نبوده است آن ماه. اول این مه نو خانه ماتم شده است. وقت آن گشته که پوشیده شود رخت سیاه. حزن و اندو به دل حضرت خاتم شده است. کاروان در ره و آشوب و بلاها در پیش. گل و بلبل همه در وادیه درهم شده است. روضه ومرثیه و نوحه نخواندید سکوت. خطبه ظهرحسین ع مکتب عالم شده است. عرشیان روی زمین ناله زنان گریان کنان. ظلم بر اهل حرم از من آدم شده است. ننوشتم زعطش آب فرات گریه طفل. مهر انگشتر شه قصه زمزم شده است. نسرودم چه کسی تیر به حلقوم نشاند. در نظر بود بگویم که محرم شده است. 🏴🏴