داستان مردی که در خانه داخل شعله آتش نشسته بود مسافری زیر باران از دهكده كوچكی می گذشت. خانه ای را دید كه در حال سوختن بود و مردی در وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود. مسافر فریاد زد : هی! خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : می دانم. مسافر گفت: پس چرا بیرون نمی آیی؟ مرد گفت: آخر بیرون باران می آید. مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو می كنی! «خردمند كسی است كه وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترك کتد»