علی جان: تو با همه‌ ای، با آن کودک یتیم و آن بیوه‌ زن تنها ، حتی با آن بیمار کنج خرابه ... مولای من ، تو التیام درد چاهی ، و استجابت دعای آه تو همیشه‌سراغ انسانیت را میگیری و احوال بشریت را می‌ پرسی،  هنوز هم به فکر شیعه‌ ای‌ ، هر چند هیچ‌ کس سراغ تو را نمی‌ گیرد ... مولا فرمودند صبر کردم در حالی‌که به کسی می‌ ماندم که خاشاک چشمش‌ را پر کرده‌ و استخوان‌ راه‌ گلویش‌ را گرفته