باید به یاد آورد که همان 13 موشک عین الاسد هم سوختی در مخزن نداشت تا وقتی که ما با همین دست هایمان مشت مشت مخزن هایش را پر کردیم باید وصیت نامه ی حاج قاسم را به یاد آورد که گفت نیرو های مسلح را برای دفاع اکرام کنید باید به یاد آورد که همان 13 موشک کاری کرد که هفتاد سال کسی جرأت آن را نداشت اما امروز جوانان عراقی چند وقت یک بار آن را تجربه می کنند. این جرأت را ما به خرج دادیم. این جرأت را همان پیرمردی به خرج داد که در تلوزیون گفت: ما با آمریکا می جنگیم. حتی با دندان! هرچه می خواهد بشود... هنوز دو به شک هستم امروز چه تعداد از ما جرأت جنگ داریم؟ وحشت سخیف و البته موهوم دست یافتن به سعادتی مثل سعادت غزه، قوه ی ادراک چند نفر از ما را هنوز از کار نینداخته؟ چند نفر از ما می فهمیم: حتی کودکان نیز می توانند انسان وحشت زده را لگدی بزنند و فرار کنند؛ نیازی به به اصطلاح ابرقدرت ها نیست... امیدوارم این بار هم به بهانه ای بلوار هایمان پر از مرد و زن و پیر و جوان شود؛ شاید جنازه ای معطر، و شاید حتی همین جگر هایی که امروز آتش گرفتند و شاید همان خبری که اینقدر آتش با خود داشت. امیدوارم باز هم چهل میلیون انسان فریاد بزنند: همرزمان حاج قاسم، با خیال راحت موشک هایتان را شلیک کنید. هر اتفاقی افتاد ما پایه ایم. پایه ی پایه... آن وقت است که تازه دو زاری آن حرامزاده ی قمار باز می افتد که با مردمان پر دل و جرأت طرف است؛ آن وقت است که می فهمد قمار را باخته و مثل سگ می ترسد. آن وقت است که از پنجاه نقطه ی اساسی یکی را هم نمی زند. آن وقت است که جواب 300 شلیک را با «ریز پرنده» می دهد. سوخت موشک کم امکاناتی نیست بر ما «فرض» است که بخیل نباشیم. فرموده اند: تحرکوا باسم الله الی الامام