•┈✾🍀✿🥀جرعه نور🥀✿🍀✾... 🥀یاد غریب🥀 🔶‌شیخ مفید در قرن پنجم هجری زندگی می‌کرد.آن زمان از غیبت تو فقط دو قرن گذشته بود، در آن زمان، شیخ مفید بزرگ ترین دانشمند شیعه بود و در میان شیعیان جایگاه ویژه ای داشت، تو نامه ای برای او نوشتی و در آن نامه از نکته مهمی سخن گفتی. 🔶در اینجا قسمتی از آن نامه را ذکر می‌کنم: «ای شیخ مفید! اگر شیعیان بر وفای به عهد و پیمان خود متحّد می‌شدند، ظهور من این قدر به تأخیر نمی افتاد و آنان می‌توانستند مرا ببینند و این سعادت برای آنان زودتر به دست می‌آمد. ای شیخ مفید! آن چیزی که شیعیان را از من دور کرده است و باعث طولانی شدن غیبت شده است گناهان و خطاهای شیعیان است.من هرگز از آنان چنین انتظاری نداشتم». 🔶 چه خطا و گناهی بالاتر از این که شیعیان تو را از یاد برده اند، عهد و پیمانی که با تو داشته اند را فراموش کرده اند. ما از یاد تو غافل شده ایم، این غفلت برای ما عادی شده است، خیلی‌ها هفته‌ها می‌گذرد و از تو یادی نمی کنند، آنان به غیبت تو، عادت کرده اند و به فکر غم‌ها و غصه‌های تو نیستند، به سراب دلخوش شده اند. 🔶وقتی من این نامه تو را با دقّت خواندم به این نتیجه رسیدم که بی قرار نبودن برای تو،بی وفایی به توست. دل تنگ نشدن برای تو، عهدشکنی است. 🔶خیلی‌ها خیال می‌کنند که تو در جایی دور دست زندگی می‌کنی، حال آنکه تو در همین جامعه، در میان ما هستی. به راستی چرا عدّه ای غیبت تو را به معنای «نبودن تو» گرفته اند؟ 🔶وای بر مردمی که تو را از یاد برده اند و به بازی‌های دنیای خود مشغول شده اند.وای بر کسانی که از خورشیدی همچون تو غفلت نمودند و به نور یک چوب کبریت، دل خوش کرده اند! وای بر ما که غفلت از تو، باعث غربت تو شده است و این غفلت به اندازه ای شده است که دل تو را به درد آورده است! دشمنان تو آرزو دارند ما برای تو بی قرار نشویم! وقتی شیعیان تو را فراموش کردند و به تو بی وفایی نمودند، غیبت تو این قدر طولانی شد. 🔶بیش از هزار سال از این پیام و نامه تو می‌گذرد. در این سال‌های دراز، هیچ اتحادی برای وفا به آن عهد و پیمان انجام نگرفت، همان عهد و پیمانی که شیعه با تو بسته است همچنان در غفلت و فراموشی است. 🔶کوتاهی و عدم وفا به آن پیمان، باعث شد که هم شیعه و هم بشر از بزرگ ترین نعمت محروم شوند و روزگار غیبت تو ادامه پیدا کند و جهنّم ظلم و بی عدالتی‌ها بسوزد.اگر شیعیان به یکباره دلشان از همه جا بریده شود و فقط متوجه تو شوند و از خدا ظهور تو را بخواهند، حتماً خدا به تو اجازه ظهور را می‌دهد، این یک حقیقت است. 🔶ولی افسوس و صد افسوس که از هر صد نفر، یک نفر هم پیدا نمی شود که با تمام وجود، برای ظهور تو دعا کند، امروز دل تو از این غفلت بزرگ، خون است، امروز کسی از تو مظلوم تر نیست! * * * 🔶 از پیمانی که شیعیان با تو دارند سخن گفتم، پیمانی که آیه ۱۷۲ سوره «اعراف» از آن سخن می‌گوید. روزی که خدا از آنان سؤل کرد: «... أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی... ». 🔶در این آیه خدا از روزی سخن می‌گوید که از همه سؤل کرد «آیا من پروردگار شما نیستم؟ » آنان همه گفتند: «آری، ما گواهی می‌دهیم که تو پروردگار ما هستی». 🔶آن روز چه روزی بود؟ در چه زمانی خدا خود را معرّفی کرد و از آنان اعتراف گرفت؟ از امام باقر علیه السلام این سؤل را پرسیدند و آن حضرت چنین پاسخ داد: «خدا فرزندان آدم را از پشت او بیرون آورد، آنان مانند ذرّه‌های کوچکی بودند. خدا در آن روز، خودش را به آنان معرّفی کرد... ». 🔶 قرآن در این آیه از «روز میثاق» یا «عالَم ذَرّ» سخن می‌گوید. عالم ذَرّ، مرحله ای از خلقت است، در آن مرحله، خدا انسان‌ها را به صورت ذرّه‌های کوچکی آفرید و با آنان سخن گفت، آنان خدا را شناختند و به حق اعتراف کردند. 🔶آن روز، روز میثاق بزرگ بود، خدا در عالم ذرّ، خودش را به همه معرّفی کرد و از همه گواهی گرفت، در وجود آنان، حسّی درونی را به امانت گذاشت تا آن‌ها را به سوی یکتاپرستی رهنمون سازد. 🔶در آن روز، خدا از همه پیمان گرفت و پیامبران و جانشینان آنها را هم برای همه مشخّص نمود و آنان را معرفی نمود، سپس از همه خواست تا از آنان، پیروی کنند، آن روز، همه این پیمان را پذیرفتند. 🔶 این سخن امام باقر علیه السلام است: «خدا در عالم ذرّ از شیعیان ما برای ولایت ما پیمان گرفت». 🔶 آری، تو آخرین جانشین پیامبر هستی، اگر چه از دیده‌ها پنهان هستی ولی مؤنان واقعی تو را از یاد نمی برند، آنان در «عالم ذّر» پیمان بستند و همواره بر این پیمان خود وفادار ماندند، آنان که بر آن پیمان خود ماندند، رستگار شدند. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی کانال 🇮🇷 جرعه نور🇮🇷 👇👇👇 https://eitaa.com/jore_noor