#حکایت
🔮دو امیر زاده در مصر زندگی می کردند. یکی از آنها مشقاق علم شد و دیگری خواهان کسب قدرت. در نهایت پس از چند سال یکی از آنها فقیه و دیگری به مقام عزیز مصر منصوب گردید. روزی عزیز مصر از سر تحقیر گفت من و او هم سن و سال بودیم، اکنون من به قدرت و سلطنت رسیده ام و او هنوز در گرسنگی و فقر باقی مانده. فقیه گفت: ای برادر خداوند که نام او عزیز و ارجمند باد همچنان بر من بیشتر نظر کرده است، زیرا به من میراث پیامبران(علم) را داده است و به تو میراث پادشاهان فرعون(کاخ و قصر)
🌸من آن مورم که در پایم بمالند
🌺نه زنبورم که از دستم بنالند
🌸کجا خود شکر این نعمت گزارم
🌺که زور مردم آزاری ندارم
❄️
@jqk_ir ❄️