❇️✴️ نقدی بر یک انتصاب!
🛑 محمدرضا عارف در شرایطی به عنوان معاون اول پزشکیان راهی پاستور شد که بسیاری انتظار گزینهی دیگری را داشتند و شاید حتی خود پزشکیان نیز عارف را جزء اولویتهای این جایگاه نمیدانست. فارغ از حضور غیر منتظره خاتمی در دفتر پزشکیان و برخی فشارهای پشت پرده سهمخواهان، این انتصاب و شاید تحمیل، از چند منظر قابل نقد است:
- عارف اساسا شخصیتی منفعل و واکنشی است و در عین بهرهمندی از خصایص مثبت، هرگز به عنوان یک کنشگر موفق سیاسی و حاکمیتی نقشآفرینی نکرده است. مقایسه عملکرد فراکسیون امید مجلس دهم با فراکسیونهای اقلیت در سایر ادوار مجلس نشان میدهد که عارف نه توان راهبری ویژه و برجستهای دارد و نه از قابلیت تعامل جمعی برخوردار است و صرفا با تکیه بر سوابق و کسب احترام برخواسته از سن و سال به عنوان ریشسفیدی "نو ظاهر" در گعدههای سیاسی پذیرفته میشود.
در دولت خاتمی نیز نقش معاون اول به دلیل عملکرد و فرماندهی درست مرحوم حبیبی پررنگ بود و میراث او در اختیار عارف قرار گرفت و در واقع عارف بر اسب زین شدهای سوار شد که توسط حبیبی رام و رهوار شده بود.
- انتصاب عارف به نوعی اثبات تمکین و ادای دین به خاتمی است. مسالهای که شاید برای پزشکیان اخلاقمدار قابل قبول باشد اما برای دولتی که قرار است با مجلسی کاملا تندرو و وابسته به جریان پایداری همکاری کند، پاشنه آشیل خواهد بود. عارف اگر چه اصلاحطلبی بیخطر و خنثی است اما وساطت خاتمی در انتصاب او باعث ایجاد سنگری جدید در جبهه منتقدین و مخالفین دولت چهاردهم است.
- عارف فردی پا به سن گذاشته است و در آستانه هفتاد و چهار سالگی باید در قامت یک مشاور ارشد و مرجع فکری ظاهر شود و چه بهتر میبود که پزشکیان او را به عنوان مشاور عالی خود وارد دولت مینمود. دیسیپلین اجرایی معاون اول با جنب و جوش و فعالیت قرین است و برای عارف سپیدموی، صندلی معاوناولی، بیشتر بازگشت به کرسی عمارت و جلسات و گعدهها است تا عرصه کار و تلاش و فعالیت...
- عارف خود را از مهرههای اصلی حلقه رهبری اصلاحات میداند اما در هیچ یک از بحرانها و اتفاقات دو دهه اخیر نتوانسته است نقش یک محلل یا میانجی یا میاندار را بازی کند.
در ماجرای تحصن نمایندگان مجلس ششم، اتفاقات سال ۸۸، بحرانهای سالهای ۹۶ و پس از آن، در شرایطی که به عنوان معاون اول رییسجمهور، نماینده اول مردم تهران، رییس فراکسیون امید مجلس دهم و ... میتوانست پا در میدان نهد و به حل و فصل اختلافات کمک کند، خود را کنار کشید و رویهای محافظهکارانه در پیش گرفت. حال در دولتی که باید جسارت اقدام داشته باشد، چگونه از "اسطوره سکوت و احتیاط" باید انتظار تحول و ترقی داشت.
- عارف علاوه بر کهولت سن، از لحاظ سوابق نیز جایگاهی بالاتر از پزشکیان داشته و دستکم هم تراز اوست. با توجه به منش اخلاقی پزشکیان، تعامل این دو، در قامت رییس و معاون نخواهد بود و عارف خود را هم شان و مرتبه پزشکیان خواهد دید و طبیعتا این مساله، حوزه مدیریتی پزشکیان در دولت را با چالش روبرو خواهد کرد.
دخالت دادن عارف در فرآیند انتخاب وزرا در شرایطی که هیچ محلیت قانونی و حتی عرفی ندارد، باعث خواهد شد تا عارف خود را در امر و نهی و حساب کشی از وزرا محق بداند و این مساله برای وزرای دولت چهاردهم چندان خوشایند نخواهد بود.
- عارف هرگز قاطعیت لازم در تعیین مواضع خود را نداشته و حتی توان دفاع از حریم خود را نیز ندارد. وقتی پسرش با ادعای "داشتن ژن خوب" او را دستمایه رسانهها و افکار عمومی کرد، مستاصل و بیواکنش تنها به گذر زمان اکتفا کرد و در اثبات یا رد حرف فرزندش هیچ واکنشی نشان نداد. این کاستی رفتاری او در جایگاه معاون اولی بیشتر نمود خواهد یافت.
- ساختار معاونت اول رییس جمهور در دو دهه اخیر دچار تحول و تغییر شده و با وجود پنج معاونت و تشکیلات ذیل آن و مسئولیت دبیرخانههای مختلفی مانند هیات دولت و ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی و ... در کنار تکلیف هماهنگی سایر معاونین رییس جمهور، وظیفه سنگینی را متوجه عارف خواهد کرد. عارفی که هم خسته و مسن است و هم انگیزه و شوقی برای تلاش و اثبات تواناییهای خود ندارد.
- بسیاری بر این باورند که ریاست جمهوری پزشکیان، امری باد آورده است اما به نظر میرسد معاون اولی عارفی به مراتب باد آوردهتر از آن است. و همین مساله باعث میشود که التزام او به این صندلی نه از سر تکلیف که از سر منت باشد.
عارف همواره طوری رفتار میکند که گویی از سر لطف و کرم مسئولیت را پذیرفته و دیگران باید قدردان این محبت و بزرگواری او باشند.
در شرایطی که پزشکیان نیازمند شور و شوق اطرافیان و اعضای دولت خود است، این خصلت عارف مانعی جدی قلمداد میشود.
به نظر میرسد نخستین انتصاب پزشکیان با مانیفست فکری او همخوانی نداشته و امری تحمیلی بوده است.
✅
#سیاست_شناسی
🆔
@Politicology