https://eitaa.com/jrehnan 🔴 از سنگ تا موشک! 💢پنج نفر بودیم. قرار بود موشکی طراحی کنیم که هرکسی بتواند با کاتالوگ، دوساعته با لوازم آشپزخانه و دم‌دستی بسازد و پرتابش کند. مصطفی روی موتور موشک کار می‌کرد و تخصص من سوخت بود. سه نفر دیگر هم کارهای کامپیوتری و الکترونیکی‌اش را انجام می‌دادند. روزانه چهارپنج ساعت کار می‌کردیم و شب هم دانشگاه می‌خوابیدیم. هرچیزی می‌ساختیم، همان‌جا روی پشت‌بام امتحانش می‌کردیم. آن‌قدر سرمان گرم بود که یادمان رفت برای سال‌تحویل خانه باشیم. به مشکل خورده بودیم. فرمول نازل موشک را پیدا نمی‌کردیم. ناامید می‌شدیم؛ اما مصطفی دائم امید می‌داد و تکیه کلامش این بود: «درست می‌شه.» آن‌قدر مصطفی به این در و آن در زد تا بالاخره اساتید دانشکده کمک کردند و فرمولش پیدا شد. شش ماه نشده، موشک را مطابق سفارش ساختیم. بردیم جادۀ قم و امتحانش کردیم. درست عمل کرد. بعد از آن، وقتی خبر می‌رسید فلسطینی‌ها موشک زده‌اند به شهرک‌های اسرائیلی، خوش‌حالی توی صورت مصطفی پیدا بود. 📚از کتاب «امواج اراده‌ها»؛ خاطراتی از توان و اراده ایرانی برای تهیه کتاب با ۱۰٪ درصد تخفیف در نماز جمعه این هفته، می‌توانید به پاتوق کتاب عمار در ورودی مصلی مراجعه بفرمایید.