امتحانات مادرانه‌‌📚 اولین ترمی که طلبه سطح سه شده بودم، برای شرکت در امتحانات پایان‌ترم باید به جامعةالزهرا (س) می‌رفتیم. آن زمان پسرکم یک‌سال‌‌ونیم بیشتر نداشت و تازه او را از پوشک گرفته بودم اما عاقل بود و شیرین‌زبان🧒 از تهران به قم آمدیم؛ یکی از دفاتر محل کار همسرم در شهر قم بود و برای اینکه پسرم مزاحم درس‌ خواندن من نباشد، همسرم او را با خود، سرکار می‌برد. من هم در خوابگاه عذاب‌وجدان داشتم و ناراحت بودم که بچه‌ام در کنارم نیست.🥺 احساس می‌کردم او هم این چند روز مثل من آرامش ندارد. شب‌ها در خوابگاه کنار خودم بود اما برای هیچ‌کداممان کافی نبود.😕 امتحاناتم چهار روز طول می‌کشید؛ بالاخره یک روز، کنار خودم ماند و با همسرم همراه نشد. زمان امتحان که فرارسید، دوستم گفت: -من مراقبش هستم، برو خیالت راحت...😉 با هزار دلهره و استرس رفتم سر جلسه امتحان. فقط می‌خواستم زودتر بنویسم که تمام شود ولی متأسفانه امتحان بسیار سختی بود و طول کشید.🤭 وقتی برگشتم، در حال کشیدن نقاشی بود. آنقدر آرام و عاقل نشسته بود که دوستم را هم به وجد آورده و می‌گفت: -اصلاً بهونه نگرفت؛ فقط چندباری پرسید: مامانم کی میاد؟ گفتم: خیلی زود میاد، دیگه هیچی نگفت.😍 مرا که دید، انگار از غربت درآمده باشد، محکم بغلش کردم و آرام شدم.😌 خدا را شکر آخرین ترمی بود که امتحانات پایان‌ترم فقط در قم برگزار می‌شد. از آن به بعد در شهرهای مختلف کشور برای راحتی طلاب مراکز برگزاری امتحان گذاشته شد و ما دیگر آن استرس و سختی را نداشتیم.😇 ✍️🏻محبوبه محسن‌بیگی (کارآموز کارگاه محصول‌محور نویسندگی کاربردی با رویکرد روایت از جامعةالزهرا سلام‌الله‌علیها) 🧕🏻📑مدرس دوره: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها درایتا ⬇️⬇️ @jz_resane