ساعت به وقت عاشقی
عاشقانت با فراقت روزگاری ساختند
هر شب از دوریِتان با گریه زاری ساختند
آهِ سردی و نگاهی سمتِ یک عکس حرم
خاطراتی زنده با آن یادگاری ساختند
خوب میدانی خدایی بی تو ما بیچارهایم
سمت مشهد بهر ما راه فراری ساختند
بغض دوری از حریمت در گلومان مانده است
پس برای ما دو چَشمِ آبداری ساختند
پادشاه عالمی و ما گدای درگهت
واقعا که هر کسی را بهر کاری ساختند