درود دوستان گرامی بامدادتان هنوز بوی انارهای یلدای دیشب را میدهد و طعم شیرین هندوانه ای که با فال حافظ در دل و جانت نشست. گنجشکان پشت پنجره عطر آفتاب را در پرهای مخملی شان میریزند؛ آفتابی که دیرتر از همیشه با مدادرنگی طلایی اش نقاشی باغ را رنگ آمیزی کرده. آن سوتر از رقص شراره های شومینه، قوری و سماور و استکانها چشم براه تواند تا سمفونی چای دیگری را اجرا کنند... مهمانی چکمه پوش با چتر و شال و کلاه به دیدنتان آمده، می گویی نه؟ در را باز کنید و خوشآمدگوی خاتون "دی" آن نازدخت برفینه پوش باشید... دفتر زمستانتان با دستخط خدا سرشار زیباترین سطرهای آرزو باد. 🌸🍃🌸🍃🌸