توی
#عملیات_قادر مجروح شده بود و بچه ها دورش سنگچین کرده بودند.
با چند نفر از امدادگران با نشونه ای که شهید والامقام عبدالله دیّانی به ما داد رفتیم بیاریمش ولی افتادیم توی کمین عراقی ها.
8 نفر بودیم که یه عراقی با آر پی جی بطرف ما شلیک کرد.
گلوله آر پی جی از جلوی گردن قاطر رد شد و خورد به برفهایی که از سال قبل روی هم تلمبار شده بود ، قاطر هم رم کرد و از دست من فرار کرد و رفت بالای کوه ، هر کدام از نیروها به هر طرف فرار کردند و فقط من موندم با شهید والامقام یدالله خدادادی و یک قاطر که افسارش دست یدالله بود.
یک نفرکُرد کوموله هم کنار عراقیه بود از پشت یه تخته سنگ اومد بیرون ، 50 متری من نشست روی زانوش و با رگبار بطرف ما شلیک کرد البته قصد داشت ما رو اسیر کنه، هی داد میزد و با همون لهجه کُردی عربی میگفت : ایرانی وایسا، ایست ..... ولی ما فرار کردیم پیش خودم گفتم شهید بشم بهتر از اینه که اسیر بشوم.
تیرها از لابلای پاهامون رد میشد و میخورد به بوته ها و سنگها ، ولی از حکمت خدا یکیش به ما دو نفر نخورد.
نهایتا من و یدالله خدادادی با همون یه دونه قاطر که دست یدالله بود فرار کردیم و به طرف درّه فرار کردیم و خودمون را پشت سنگها مخفی کردیم، اونها هم ترسیدند ما رو تعقیب کنند و جلوتر نیومدند.
کمی بعد به قول معروف، آبها از آسیاب افتاد، برگشتیم به سمت بالای قلّه و توی راه یک مجروح کاشانی که پای یک چشمه گذاشته بودیم سوار قاطر کردیم و به طرف خط خودمون حرکت کردیم و.......
هنوز بعد از چندین سال وقتی به یاد این شهید والامقام (غلامی) می افتم از اینکه نتونستم بروم بیارمش، در خودم احساس شرم میکنم ،
روزی که تفحص شد و پیکر مطهرش رو آوردند، رفتم کلوپ دانش ، کنار تابوتش نشستم و باهاش درد و دل کردم و ازش حلالیّت طلبیدم.
انشاءالله که در آخرت دستمون رو بگیرند و شفاعت مون کنند.
نثار روح مطهرش الفاتحه مع الصلوات
#یاعالیُبِحَقِّعلیعَجِّللِولیِّکَالفَرَج
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄
#کنگره_سرداران_و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد
•🌷• ↷
🆔️
https://eitaa.com/k2500sh