قهرمانان وطن،مشاهیرنجف آباد فرمانده گردان پیاده لشکر8 نجف‌اشرف به صورت موضوعی را از نُه سالگی در کنار دروس مدرسه آغاز کرد و علاوه بر آن، نهج‌البلاغه، صحیفۀ ‌سجادیه و کتاب‌های شهید ‌مطهری را می‌خواند. ورزش را در کنار درس دنبال می‌کرد. ورزش‌های انفرادی مثل تنیس و دوچرخه‌سواری جزئی از زندگی او بود. دیپلمش را در رشتۀ تجربی گرفت. عبدالحسین الگویی از تقوا و پاکی بود، تجسم عینی ایثار و اخلاص. 💢ویژگی بارز او صداقتش بود که زبانزد همه است. ساعات فراغت خود را با فعالیت‌های پُر ثمر در امر کشاورزی غنی می‌کرد. 💢سال 1356 وقتی فاجعۀ دلخراش زلزلۀ طبس رخ داد، به همراه افرادی چون: شهید حسنعلی صالحی و شهید محمدعلی حجتی برای کمک به زلزله‌زده‌ها عازم طبس شدند. سهمش در انقلاب از آنجا شروع شد که با کمک دوستانش در سقوط چند کلانتری در مراکز کوچک و بزرگ تهران حضور داشت. با توجه به دسترسی نداشتن به وسایل تکثیر و چاپ، به همراه دوستان مبارزش، اعلامیه های امام‌ خمینی را با دست می‌نوشتند و بین مردم پخش می‌کردند. برای استقبال از ورود امام به ایران، همراه کاروانی از نجف‌آباد به تهران رفت تا شاهد به ثمر نشستن خروش مردم و پیروزی حق بر باطل باشد. بعد از پیروزی انقلاب و با صدور فرمان امام، مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی به شهرها و روستاهای محروم رهسپار شد تا فرهنگ انقلاب را ترویج دهد. در حد توان خود، به یاری محرومان می‌شتافت. در این مدت علاوه بر کار بدنی، کار فکری را هم فراموش نمی‌کرد و شب‌‌ها به مطالعه و آموزش می‌پرداخت. در جریانات سیاسی همواره با دیدی وسیع مسائل انحرافی را شناسایی و با آن به مبارزه می‌پرداخت، به‌ خصوص در برگزاری اولین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی. در این راه جراحات و ضرب ‌و شتم زیادی را متحمل شد. او هم‌چنین با هوشمندی تمام، به ماهیت بنی‌صدر پی‌ برد و در مقابله با جریان فکری او تردیدی نکرد. کمک به مردم مظلوم فلسطین در رأس فعالیت‌های او بود. ارادت عبدالحسین به امام و آیت‌الله ‌بهشتی بر کسی پوشیده نبود. با هجوم عراق و آغاز جنگ تحمیلی، جزء اولین گروه از نیروهایی بود که به جبهۀ نثاره و فارسیات رفت. پس از پایان مأموریتش، از طریق جهاد‌سازندگی نجف‌آباد عازم آبادان شد و در کمک‌رسانی و پشتیبانی از رزمندگان نقش مهمی را ایفا کرد، به‌ خصوص در ساخت جادۀ آبادان ماهشهر (جادۀ وحدت) که برای انجام عملیات ثامن‌الائمه مؤثر بود. در همین عملیات از ناحیۀ پا مجروح شد. وی از اولین افرادی بود که به همراه دوستان شهیدش محمدعلی حجتی، محمدباقر قادری و ... با سپری کردن دورۀ آموزش ادوات زرهی در ارتش، به تشکیل گردان زرهی المهدی اقدام کردند که زمینه‌‌ای شد برای تشکیل گردان‌های زرهی سپاه، از جمله گردان زرهی تیپ 25 کربلا که از بازسازی تانک‌ها و پی‌ام‌پی‌های تعمیر شده توسط جهاد نجف‌آباد در آبادان شکل گرفت. با عضویت در سپاه نجف‌آباد، فعالیتش را در قسمت (ع) ادامه داد و در جذب نیروهای بسیج برای انجام کارهای نظامی و فرهنگی نقش پویا و ارزنده‌ای داشت. دوباره به جبهه رفت و در عملیات مولای متقیان(ع) شرکت کرد. در مقابله با تک ارتش عراق در تنگۀ چزابه تعداد زیادی از دوستان و نیروهای تحت امرش به شهادت رسیدند و خود نیز به‌ شدت مجروح شد. بعد از بهبودی، بار دیگر به جبهه بازگشت و با سِمت فرمانده گردان امام رضا(ع) در عملیات رمضان شرکت کرد. در همین عملیات بود که ترکش خمپاره به سرش اصابت کرد و موقع سوار شدن به آمبولانس دوباره از ناحیۀ پا مجروح شد. 💢 پس از ده روز بستری شدن در بیمارستان قائم مشهد مقدس در طلوع فجر دوم مرداد ماه 1361 بعد از بیرون آمدن از حالت اغماء تیمم کرد و نماز صبح را به صورت نشسته خواند. پس از سجده و صدا زدن نام ائمه و شهدای جنگ، در جوار بارگاه امام رضا(ع) در حالی که سر بر دامان مادر داشت، به شهادت رسید. دو برادرش به نام‌های محمدرضا و عبدالرحیم نیز در دفاع‌ مقدس به شهادت رسیدند و نام این خانواده را در تاریخ پر افتخار نجف‌آباد ثبت کردند. ♡🕊♡↷ https://eitaa.com/k2500sh