☆ باده‌ی‌چشمانت تو که بودی که دلم صید تو شد؟ کلماتم همه در قید تو شد تو چرا صدر جمالی؟ دل ما رمق جنبه ندارد به خدا شده ام مست نگاهت ، صنما منم آن محو نگارت! صنما خبر آمد که تو گر مست کنی ره جنّت ز خودت بست کنی! چه بگویم که در این باده ی من خود فردوس ، شده لانه ی من •| |•🪐 @kafemoosighi