کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🖤
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوده در مقر، سگی هست که با هم ارتباط برقرار
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 مترجممان یکی از نیروهای رزمنده عراقی بود و ده دوازده سالی را هم در ایران گذرانده بود. عصر که با هم حرف می‌زدیم، دیدم دل پری از نیروهای تکفیری و داعشی دارد. می‌گفت تکفیری‌ها به اجساد شهدای ما بی‌احترامی می‌کنند و ما هم باید با نیروهای داعشی که اسیر یا کشته می‌شوند مثل خودشان رفتار کنیم. وسوسه شدم که با او گفتگو کنم. حرف‌هایش را شنیدم. من این خشم را درک می‌کردم و می‌فهمیدم که وقتی آدمیزاد ببیند که با پیکر رفیقش چه کرده‌اند، آرام و قرار از کفش می‌رود اما باز یادم آمد که بگویم، داعش، داعش است و داعشی می‌کند و من آدمم و آدمی! ما که پیروان علی(علیه‌السلام) هستیم نمی‌توانیم و نباید مثل تکفیری‌ها رفتار کنیم. خیلی از این‌ها را که توی خط مقدم می‌بینیم، دشمنان اصلی ما نیستند؛ فریبشان داده‌اند و عقل را از وجودشان و انسانیت را از قلبشان ربوده‌اند. طاقت نمی‌آورد. می‌پرد وسط حرف‌هایم. صورتش گر می‌گیرد وقتی از پیکرِ رفیقش می‌گوید که داعشی‌ها مثله‌اش کرده بودند. دستم را آرام روی مشتِ گره‌کرده‌اش می‌گذارم و می‌گویم می‌دانم، سخت است... درد دارد... اما اگر اجساد کشته‌شده‌های آن‌ها به دست ما افتاد، ما با آن‌ها انسانی رفتار می‌کنیم؛ اگر اسلحه را زمین گذاشتند و توبه کردند، آغوش ما برای داعشی‌های توبه‌کرده هم باز است. اندک‌اندک می‌کوشیدم تا بر آتشِ خشمش که گویی به بیراهه می‌رفت، آبی بریزم. حرف‌ها را که می‌شنید، به فکر فرومی‌رفت. چراغی در دلش روشن شد. هم‌دل شدیم. انسان همچنان موضوع اصلی نبرد ماست؛ ما برای نجات انسان می‌جنگیم... حرف‌هایمان که تمام می‌شود، می‌روم توی خلوتم؛ مفاتیح را برمی‌دارم و گشتی می‌زنم بین دعاها... این عبارت تکرارشونده در دعاها، دلم را گرم می‌کند:«فافعل بی ما انت اهله...» خدایا! من انسانم، با من چنان رفتار کن که سزاوار آنی... پازل گفتگویم با آن رزمنده عراقی تکمیل می‌شود... ما هم باید با دیگران، چنان رفتار کنیم که سزاوار آنیم؛ نه الزاما آن‌گونه که سزاوارش هستند... .... ۱۱۱ 📔 @kafoshohada