خاطره‌ای به مناسبت روز‌هایی که به واسطه مادر ابالفضل علیه السلام ابالفضلی تر است . 💠💠💠 لا حولی و لا قوة الا بالله علی العظیم وسط لهجه‌ی شهرضایی و کلماتی که از شدت کهنسالی پله پله شدند. لاحولی و لا قوة الا بالله علی العظیم ده تا انگشتش را باز می‌کند و می‌آورد بالا هوای لای لبهای بی دندانش لب‌هایش را بیشتر از حد معمول تکان می‌دهد اینا ده بار می‌گوی نه یه بار بیشتِر نه یه بار کمتِر آ سرتا می‌ذاری رو بالش می‌گوی ای بالش نازنین کسی نیاید در سرم غیر از امیرالمومنین. ننه من این چیزا را از خودم نی‌می‌گما آخوندا سَرِ منبر می‌گن به اینجا که می‌رسد یادم می‌آید از دال قدش که سر می‌خورد میان کوچه‌ها آنقدر که عصا به گرد پایش نمی‌رسد ، ندیده‌ام که یک‌بار پاشنه‌ی عصا به زمین رسیده باشد ، عصا را انگار کن که آمده تا با اضافه‌های چادری کرپ دوشین برود زیر بغلش و همراه هر پنجشنبه غروبش باشد تا تکیه‌ی محله‌ی چارباغ خواجو . گوشهای سنگینش هم جلودارش نبودند می‌چسبید به باند و با صدای آخوند سر منبر سرش را تکان می‌داد . سینه زنی که شروع می‌شد صدای سینه زدن پیرزن قدر یک هیئت سینه زن بلند بود . ذکر را انگار ننه خانم باب کرده بود آن زمان که رایج نبود ، می‌کوبید به سینه و مطابق ضرب سینه می‌گفت حُسَین . میانگین سن رفیق‌های تکیه‌اش به یک سوم عمرش هم نمی‌رسید که خبر شدند ننه خانم شبی را تب کرد و صبح نشست سر جایش به سمت پنجره دست به سینه گذاشت انگار که مهمانی عزیز دارد گفت سلام یا امیرالمومنین. سلام یا حضرت اباالفضل . 🔷 خیالم می‌رود به آن روزی که هنوز آب‌ در لوله تقدیم خانه‌ها نمی‌شد و آب مادی(جوی‌‌هایی که از رودخانه جدا می‌شود و آب را به محلات می‌رساند مادی می‌گویند) محله چارباغ خواجو داشت ننه خانم را غرق می‌کرد که گفته بود یا ابالفضل به لام ابالفضل نرسیده سواری آمده بود و بلندش کرده بود گذاشته بود کنار مادی بعد از آن دیگر ابالفضل علیه السلام شده بود مهمان ویژه‌ی قلبش . بعد هرنمازی که برای خدا می‌خواند دو رکعت هدیه‌ می‌کرد به ابالفضل علیه السلام، ابالفضلی که تا نود و چند سالگی حسرت زیارتش را داشت . یک‌بار البته آن شبی که آقابزرگ و خانوم جون (هووی ننه خانم) آمده بودند برای خداحافظی سفر کربلا شب در خواب با اسب ابالفضل رفته بود زیارت و برگشته بود ، خوابش آن‌قدر واقعی بود که وقتی اولین بار ویلچرش را برده بودند بین الحرمین بی که کسی به او گفته باشد گنبد ابالفضل علیه السلام کدام یکیست برگشته بود به طرف حرمش و سلامش داده بود . 🔷 حالا ابالفضل آمده بود توی همین اتاق که وفا کند به عهدش آمده بود تا ننه خانم را با خودش ببرد از همان پنجره‌ی رو به قبله که داشت سلام می‌داد به ابالفضل و پدرش . ننه خانم هنوز دستش روی سینه‌اش بود که چشمانش را برای همیشه بست . 💠💠💠 💠💠💠