✨ بعد از دریافت دیپلم تصمیم گرفت که به عضویت سپاه درآید. شرایط عضویت در ارتش را هم داشت، ولی می‌گفت: دوست دارم مثل یک بسیجی به کشور و رهبرم خدمت کنم. ✨ سعید سابقه 10 ساله در سپاه پاسداران داشت. هر روز که از محل کار برمی‌گشت، پس از استراحت مختصری به بسیج می‌رفت و دیر وقت به خانه می‌آمد. از روزی که سعید به سپاه رفت ما یک دل سیر او را ندیدیم. به ماموریت‌های داخلی و خارجی زیاد می‌رفت. ✨ حتی زمان ریگی هم در مرز حضور داشت، اما برای اینکه نگران نشویم، به ما نمی‌گفت. هر از چند گاهی در خانه می‌گفت که من یک ماموریت مهمی در پیش دارم، اما تصورش را نمی‌کردم که منظورش از این ماموریت، اعزام به سوریه باشد. زمانی که اعزامش قطعی شد، به ما خبر داد. زبانم نمی‌چرخید که مخالفت کنم. ساک وسایلش را با گریه جمع کردم. ✨سعید در آخرین اعزامش، یک صندوقچه‌ای را به من داد و گفت که این صندوقچه را در گاوصندوق بگذار. در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود که در آن صندوقچه چند انگشتر است. یک انگشتر متعلق به شهید ابوالفضل راه‌چمنی است آن را به پدرش تحویل دهید. انگشتر دیگری را به همکارش داده بود. تمام انگشتر‌ها را به دوستان و همکارانش به عنوان یادگاری داد. ✍ راوی: همسر شهید •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• @kahnamu