💫بخش پنجاه و سه💫 میدانم که این فکر و حرف ها ابتدا ناخوشایند به نظر میرسند،اما این روش کمک میکند کنار بایستید و افکارتان را به شکل چیزی متفاوت از خود و فقط در قالب یک تجربه ببینید. روش بعدی برای فاصله گرفتن از افکار مضطرب کننده،که خودم خیلی به آن علاقمندم،نوشتن است. البته این کار صرفا منحصر به این افکار نیست.هرگاه میخواهید با فاصله گرفتن به دیدگاه جدیدی از وضعیت و شرایط احساسی خود دست یابید،افکار و احساساتتان را بنویسید.خواندن نوشته هایتان برای پردازش و درک نمای کلی تجربیاتتان به شما کمک شایانی خواهد کرد. مشخص کردن سوگیری های فکری که حالتان را بدتر میکنند،موارد زیر سوگیری های فکری هستند که عموما در حین اضطراب شکل میگیرند: فاجعه سازی فاجعه سازی زمانی رخ میدهد که ذهن شما یکراست به سمت بدترین برداشت ممکن در مورد مساله ای میرود و از آن فاجعه ای در شرف وقوع میسازد و آن را مانند فیلم ترسناکی که فقط متعلق به شماست مدام در ذهنتان بازپخش میکند.شاید این برداشت درست باشد،اما تنها تفسیر موجود از ماجرا نیست .وقتی بارها و بارها برداشت خود را در ذهن تکرار و آن را به منزله امری قطعی و مطلق باور کنیم،اضطراب اوج میگیرد .در فصل قبل به ترسم از ارتفاع و آخرین تلاشم برای مواجهه با آن اشاره کردم.بالای برج پیزا افکارم در مورد مرگ و سقوط در واقع فاجعه سازی بود که در ذهنم پشت سرهم تکرار میشد. وقتی دوباره پایین پله ها برگشتم و به تعطیلات ادامه دادم ،تازه فهمیدم که فقط به یک احتمال ممکن چسبیده بودم،در حالی که پایان واقعی ماجرا چیز دیگری بود. برداشت شخصی برداشت شخصی یعنی با استفاده از اطلاعات محدود و مبهمی که داریم در مورد موضوعی قضاوت کنیم؛مثلا من در حال قدم زدن دوستم را سمت دیگر خیابان میبینم،او را صدا میزنم و برایش دست تکان میدهم،اما او به من توجهی نمیکند.برداشت های شخصی من فورا شروع میشود :او از من متنفر است. حتما چیزی گفته ام که ناراحت شده احتمالا همه دوستانم پشت سرم حرف میزنند،فکر میکردم دوستان خوبی دارم اما حالا میبینم که اشتباه کرده ام.هزاران جایگزین بالقوه برای افکاری که به ذهنم رسید وجود دارد. شاید صدایم را نشنیده،شاید در خانه مشاجره شدیدی داشته و نمیخواهد با کسی حرف بزند مبادا اشک هایش سرازیر شود،شایدحواسش اینجا نیست و هزاران شاید دیگر.سوگیری های ناشی از برداشت شخصی مستلزم توجه اند ؛زیرا از احساس تهدید سرچشمه میگیرند متنفر شدن ناگهانی دوستان از من حتما دلیلی دارد که باید روی آن تمرکز کنم. فیلتر ذهنی فیلتر ذهنی تمایل ما به حفظ اطلاعاتی است که باعث بدتر شدن حال ما میشود و باعث میشود کلیه ی اطلاعاتی که به ما کمک میکنند احساس متفاوتی داشته باشیم نادیده بگیریم.فرض کنید زیر مطلب ارسالی شما در شبکه های اجتماعی 50 نفر نظر خود را نوشته اند .49 مورد نظر مثبت و دلگرم کننده است.یکی از این نظرات منفی است و به موضوعی اشاره میکند که خودتان هم از پیش به آن احساس نا امنی داشته اید و اعتماد به نفستان به خاطر آن کم است.فیلتر ذهنی همان چیزی است که سبب میشود روی همان یک نظر منفی تمرکز کنید و 49 نظر مثبت را نادیده بگیرید.در مورد برج پیزا ،فیلتر ذهنی من تمرکز روی کج بودن برج و بستن چشمم روی این واقعیت بود که این برج صدها سال است پابرجا مانده و تیم بزرگی از متخصصان حرفه ای دائم بر ایمنی آن نظارت میکنند. وظیفه مغز حفظ امنیت ماست.از همین رو،مغز به طور طبیعی به تمرکز روی اطلاعات تهدید آمیز کشش دارد.وقتی تحت فشار عصبی و اضطراب باشیم،مغز به این احساس دامن میزند.مغز پیامی از بدن دریافت میکند مبنی بر اینکه اوضاع خوب نیست ،پس برای یافتن دلایل احتمالی به بررسی محیط اطراف شما و حافظه تان میپردازد.اینجاست که فیلتر ذهنی وارد عمل میشود .مغز در حال انجام ماموریت کشف علایم اضطراب است و اگر متوجه فیلترهای ذهنی مان باشیم، میتوانیم سوگیری های موجود میان اطلاعات مدنظرمان را شناسایی کنیم و آگاهانه سایر اطلاعات موجود را در نظر بگیریم. تعمیم افراطی تعمیم افراطی یعنی شما بر اساس یک اتفاق به الگویی کلی برسید و آن را به همه جوانب زندگی تعمیم دهید و حادثه ای منفی را شکستی دائمی تلقی کنید.اگر در مصاحبه ای شغلی رد شوید،تعمیم افراطی به این شکل ظاهر میشود: ((من هیچ وقت کار پیدا نمیکنم پس چرا باید به جای دیگری درخواست کار بدهم؟))یا بعد از شکست رابطه تان : ((من همیشه به روابطم گند میزنم؛دیگر با کسی قرار نخواهم گذاشت)) تعمیم افراطی به چند دلیل باعث شدت گرفتن اضطراب میشود؛اول اینکه هرموضوعی را مشکلی بزرگ و اساسی میکند و دوم اینکه ما را به اجتناب از موقعیت مشابه در آینده سوق میدهد که همین امر،سبب تقویت اضطراب میشود و مقابله با آن را سخت تر میکند.